hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

۱ـ بابا به خدا من یلداام نه یلدا نگار.چرا همه ما رو با هم اشتباه میگیرن؟جان مادرتون وقتی نظر میذارم یه نگاهی به اسم وبلاگ بندازین و ببینین که این کجاش یلدا نگاره محبوب دلهاست؟(آیکون یه یلدایی که شکست عشقی خورده)

۲ـ چند نفر از دوستان از طرق مختلف لطف کردن و حالم رو پرسیدن.گفتم اینجا بگم که دوباره کاری نشه.رفتم دکتر معده.و آقای دکتر نه معاینه ای کرد نه عکس ها رو نگاه کرد نه آزمایش فقط گفت چیزی نیست عصبیه(میخواستم خفه اش کنم)چرا وقتی دکترها نمیتونن بیماری رو تشخیص بدن میگن عصبیه؟یعنی انقدر این مسئله باب شده که دکتر قبل ازین که از بیماریم بپرسه از اعصابم میپرسه.

خلاصه آزمایش و سونو داد.آزمایشم ۱نوبتش مونده و معلوم نیس کی بیاد اما تو سونو همه چیز نرمال بود.

انقدر باحال بود خانومه میخواستم اون مایع رو بزنه رو شکمم منم که به قول روشنا متین وقتی بهم گفت اگه شلوارت زیپی چیزی داره باز کن(اوی اوی چی فکر کردی با خودت باید یه اون قسمت کمر شلوار رو بدی پایین نه بیشتر.نیشت رو ببند)در کمال آرامش گفتم همینجوری خوبه:دی

۳ـاز همه ی دوستایی که واسه پست قبل نظر گذاشتن و باهام هم دردی کردن ممنونم.خیلی واسم مهم بود ببینم کیا دوستم دارن.خیلی ممنون.

۴ـ خدا جونم میخوام باهات عهد ببندم.عهد ببندم که دوباره شاد باشم(حداقل در ظاهر)

میخوام عهد ببندم دیگه نذارم دوستام به گریه هام بخندن

عهد ببندم که دیگه نذارم احدی اشکم رو ببینه جز خودت.

عهد ببندم دیگه رو هیچکس حساب نکنم.

عهد ببندم از هیچکس انتظار دوستی نداشته باشم

عهد میبندم.......

خدا جون گوشت رو بیار جلو(عهد میبندم دیگه هیچکس رو دوست نداشته باشم.جز خانواده ام)

خدا جوووووووونم

۵ـ فکر میکنم حالا که میخوام دوباره شروع کنم یه معذرت خواهی به خیلی ها بدهکارم.با خیلی ها بد حرف زدم.دل خیلی ها رو شکوندم.به خیلی ها به معنای واقعی پرخاش کردم.زود از کورده در رفتم.

خلاصه هرچی بوده ببخشید.دست خودم نیست.به قول شاعر

حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمیگیرم دلم از کسی گرفته که میخوام براش بمیرم......

چقدر این آهنگ حالم رو قشنگ توصیف میکنه با تشکر از روزبه(اینم روزبه گفته دیگه؟)

۶-تا حالا شده یه دختری رو ببینین و انقدر ازش خوشتون بیاد که هی افسوس بخورین که چرا پسر نیستین که بتونین باهاش ازدواج کنین؟چند روز پیش تو دندونپزشکی نشسته بودم یه دختری در فاصله ی ۲متریم نشسته بود.یه مانتوی سفید کوتاه باا یه شلوار تنگ و شال کرمی پوشیده بود و یه لاک نارنجی زده بود که از دور جیغ میزد.روش اون ور بود و قیافه اش رو ندیدم.

فقط تو دلم هی میگفتم این یارو چقدر جلف و زننده است.

خلاصه رفتم تو.رو صندلی نشسته بودم که یهو اون اومد تو و رو صندلی کنارم نشست.به محض این که دیدمش داشتم غش میکردم.بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از کف بداد.

یه چند دقیقه گذشت و پشتش به من بود منم داشتم بهش فکر میکردم.به اینکه یه داداش دم بخت نداریم(داداش اینترنتی رو نمیگم)که براش آستین بالا بزنیم.

یه لحظه از فکرم گذشت کاش پسر بودم و میرفتم همین الان شماره اش رو میگرفتم.

دختره یهو انگار سیگنالم رو دریافت کرد.دقیقا تو همون لحظه برگشت و یه لبخند به من زد.منم با یه لبخند جوابش رو دادم.دیدم زل زده به من.مثل پسری که تو جلسه ی خواستگاری هول میشه یهو موندم چیکار کنم و روم رو برگردوندم.فکر کنین دختره ی مغرور فیسی برگشت به من لبخند زد.

دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را     دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

وقتی برگشتم خونه مامانم داشت از یه دختری حرف میزد و میگفت اگه پسر داشتم حتما میگرفتمش.منم یهو مثل جسد پریدم وسط و گفتم:اگه من پسر باشم زنم رو انتخاب کردم.

خلاصه دهن همه سرویس شد.دختر اینجوری دیده بودی تا حالا؟

امروز داشتم واسه یاسی تعریف میکردم  یاسی آخرش پرسید دختره هیکل بود؟

من:نه خیلییییییی خوشتیپ بود.

بعد هر دو زدیم زیر خنده.به قول مجنون تو مو بینی و من پیچش مو.....

با عرض پوزش از کیانا و پاییزان.خب دله دیگه.گاهی یکی انقدر چشم آدم رو میگیره که عهدی که ۲دیقه پیش بسته رو فراموش میکنه.عشقه دیگه....:دی

۷ـ یکی از بچه ها به نام روشنا تازگی ها وبلاگ باز کرده.خیلی باحال مینویسه.من که خیلی خوشم اومد.شما هم ببینید.هم فاله هم تماشا.

نظرات 17 + ارسال نظر
خواهری شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:28 ق.ظ

آدم بی جنبه که میگن،تویی، خدا میدونسته تورو چی خلق کنه

واسه چی بی جنبه؟میرفتم ماچش میکردم با جنبه بودم/؟عجباااااا

علیرضا(مردی از مترو) شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:57 ق.ظ

خوب از من معذرت خواهی کردی قبول میکنم من دل نازکم

بعد ما اگر یه همچین کیسی رو تو خیابون ببینیم آرزوی دختر بودن نمیکنیم یه آرزوهای دیگه میکنیم که اگه اهلش باشی برآورده میشه

موفق باشی

من از تو معذرت بخوام؟عمرا.تازه کلی لطف کردم الان آشتی کردم.من آدم بد قهریم.
جاااااااانم؟اونوقت چه آرزویی؟زود بگو تا نزدم بکشمت.بی حیا.
یو تو

علیرضا(مردی از مترو) شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:58 ق.ظ

البته واضح و مبرهن است که نمیگم چه آرزویی ها

تو نگی هم من میفهمم.

علیرضا(مردی از مترو) شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:59 ق.ظ

اووووی فکر بد نکن !

آرزو میکردم دوست صمیمی بشم باهاش بشینیم برای هم دیگهخ جوک بگیم

با عرض پوزش فکر بد کردم.چه جورشم.آخه هیچ چی از تو بعید نیست.
وقتی بچه از سن ازدواجش بگذره بهش زن ندن همین میشه دیگه.
من که باور کردم.
گفتی نمیگی که؟یادت رفت؟

روشنا شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:06 ق.ظ http://tanzlatanz.blogfa.com

یلدا جوووووووووووووووونم
لینک خودمی
اینقدر یلدا زیاد شده که نگو
من جواب کامنت هاتو تو وبم دادم
ممننننننننننون از مهربونی هات
یا نباش
من شم یلداها رو تشخیص دادم فط اشتباهی ده بود
بخش عزیزمممممممم
(آیکون بوس سفت)

رووووووووشنا جونم ممنون.
حالا ببین ها.تا حالا هرچی میگشتی یلدا نبود تا ما اومدیم کامنت بذاریم یلدا زیاد شد.میدونم.خودم خوندم.
مهربونی نیست عزیزم.چون از وبت خوشم اومده سیریش شدم.
اینجوری باشم خوبه؟(قلب و لاو ترکوندن)
نمیخوای بگی این که اون یلدا رو جای من لینک کردی(آیکون آه کشیدن)غلط تایپی بوده؟
خواهش میکنم دوست من.
حالا سفت نباشه هم اشکال نداره.مهم اصل مطلبه.بووووووووس(سفت)

محمد رضا-کافه تنهایی شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:05 ق.ظ http://alonenescafe.blogfa.com

سلام.خوبی؟ببخشید که نبودم.
دیر اومدم ولی هر ۳ تاش رو خوندم

سلام.ممنون.دیگه تکرار نشه:دی
(آیکون یه آدم بی جنبه)
خوندی ولی نظر نذاشتی.خوندن بی نظرفایده نداره.زووووود.نظر لطفا

علی تنهاست شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:37 ب.ظ

سلام خواهری جون

مگه آدم برا داداشش دنبال دختر جلف و زننده میگرده؟؟؟

سلام.واسه داداشش نه اما برای خودش چرا:دی

معصومه شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:55 ب.ظ http://www.ordibehesht1369.blogfa.com

خوشحالم که حالت خوبه .. ببینم چطور میچسبی به امتحانات ها نازنینم؟!

میخوام بچسبم اما این دختره هوش از سرم برده

علی تنهاست یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:16 ق.ظ

پس همون شماره اش رو بده برم برات خواستگاری. بهش زنگ بزنم باهاش صحبت کنم ببینم کی خونه تشریف! دارن

اول یکی باید واسه خودت آستین بالا بزنه.
شما که لالایی بلدی چرا خودت خوابت نمیبره؟

زهرا یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:15 ب.ظ


تو رفتی با دختره حال(!) کردی من خجالتشو میکشم
نشد دیگه ما باید یه فکری به حال تو بکنیم تو
هر کیو ببینی یا می خوای واسه خودت بگیریش یا واسه داداشت
اخه من نمیدونم تو چرا به جای زن پیدا کردن نمیری واسه خودت شوهر پیدا کنی که ما دلمون خوش باشه از دخترای ترشیده دور و بر یکی
به ارزوش رسید(البته اول باید اون مشکلی
که امروز گفتیو حل کنی پس دو تا دو قلو پیدا کن!!)

من با دختره چیکار کردم؟بابا کلا یه لبخند بیشتر نبود.چرا تهمت میزنی؟همین حرفا رو میزنی کیانا به من شک کرده جوابم رو نمیده دیگه.
چون من زن میخوام.ای بابا عجب سوالایی میپرسی.لطفا سوال سخت سخت نپرس.
من میخوام ادامه تحصیل بدم.وگرنه چیزی که زیاده شوهر:دی
میگن گربه دستش به گوشت نمیرسه میگه بو میده حکایت خودمونه
کدوم مشکل؟امروز چون بحث راجع به سنت حینه ی ازدواج بود فقط من حرف میزدم.تازه پاسخگویی به مسائل دینی هم داشتیم.بچه ها می اومدن از من سوال میکردن منم یه فتواهایی میدادم باقلوا.در حد تیم ملی.
بذار خوش باشن.الان جوونی نکنن کی جوونی کنن؟

علی تنهاست یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:58 ب.ظ

من لقبم تنهاست.باید همیشه تنها باشم

بین تنهایی و اسارت فعلا همون تنهایی رو ترجیح میدم

صدرا بهنام دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:04 ب.ظ http://26-ordibehesht.blogfa.com

همین کارا رو میکنین که پسرا میگن نمیخوایم ازدواج کنیم دیگه!
یادته چی واسم نوشتی که

حالا من نرمال نیستم.بقیه چی؟مشکل از خود پسراست.
نه والا یادم نمیاد.ممنون که اومدی

پریا سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:14 ق.ظ http://www.blogme.blogfa.com

۱. من هیچوقت تو رو با هیچ یلدای دیگه ای اشتباه نمیگیریم! چون مدل نوشتن کامنتاتو بلدم

۲. ولی مشکل معده واقعا خیلی وقتا عصبیه ها! یکی از دوستای منم اینجوریه. تا یکم نگران یا ناراحت میشه فوری میزنه به معده ش

۳.

۱.لابد مدلم خشن و طلبکارانه است
۲.بابا من سوم راهنمایی یک سرخوشی بودم همه توش مونده بودن.غم و غصه نمیدونستم چیه.اما همه اش دل درد بودم.

۳.هلاک این فکر کردناتم.

پریا سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:16 ق.ظ

۴. اوااااااا

۵. آره راس میگی حال منم دست خودم نیست

۶. یلداااااااا رفتی عاشق دختر مردم شدی که چییییی تو اگه پسر بودیا ۱۱ سالگی زن میگرفتی
حالا چه شکلی بود خو؟! یعنی خیلی خوشگل بود؟!

۷. اینم یه بوس برای روشنا: بــــــــــوس!

۴.چیه مگه؟عشقه دیگه
۵.حالا تو خسرو هوش از سرت برده.من چی بگم؟
۶.که واسه ژسرعموی دختر خاله ی مادر همسایه مون بگیرمش.خب دیدی تغییر جنسیت دادم خواستم تاهل اختیار کنم.مگه جرمه؟آره والا.خوبه پسر نشدم.خیلیییییییییییی(آیکون غش کردن)
۷.تو وبلاگ من و اینکارا؟خجالت بکش دختره ی جلف.

تینا سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:07 ب.ظ http://tinak.blogfa.com

اگه پسر باشم زنمو انتخاب کردم!!!!!
آخرش بود!!!!!!!!!!
حداقل میگفتی اگه پسر "بودم" نه اینکه "باشم"!!!!

خب انتخاب کردم دیگه.
حالا تو هم غلط نگارشی نگیر دیگه عزیزمن

پاییـــــــــــــــــــــــــزان جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:38 ق.ظ

دیگه دوسم نداری یلدام

کیاانا کجا رفت؟ نکنه از من ناراحت شد ...من شوخی میکنم هااااا غرضی نداشتم اصلاٌ ...

یلدا جان زیاد خودتو اذیت نکن و از کسی عذر نخواه ...ادم که نمیتونه همه رو راضی کنه ...بالاخره روابط اجتماعیه ...آدم رو در رو کلی دچار سوئ تفاهم میشه اینجا که رو در رو هم نیستیم ماااااااا

منم سال ۷۶ یه دختر دیدم توی این مایه ها دوست داشتم ساعتها نگااش کنم همینجوری از دیدنش لذت می بردم خیلی باحال بوددددد

امیدوارم که از من ناراحت نباشی هر چند من هر کاری کنم نمیتونم کسی رو راضی کنم و ایراد بهم وارده ...نمیدونم مشکل کجاست

چرا دوستت ندارم؟تازه نامزدیمون رو علنی کردم.
نه.یه قراری با هم گذاشتیم.خیلی واسم مهم بود.زیرش زد.من یه روز کامل منتظرش بودم.آخرم یه جوری جوابم رو داد که....وبعدش هم رفت
منظورت رو نمیفهمم.از کی عذر نخوام.من یکم این روزا گیج میزنم.
بعد چیکار کردی؟مثل من بهش لبخند زدی؟اونم جوابت رو داد؟
از تو ناراحت نیستم.از همه ناراحتم.یعنی خسته شدم.

پاییـــــــــــــــــــــــــزان جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:39 ق.ظ

راستی وقتی موبت رو میذاری مشکلی پیش نمیاد البته ای پی ت رو هم دیگه می شناسم و با یلدانگار اشتباهت نمیگیرم

موب دیگه چیه؟خوبه تو میفهمی.این علیرضای.......که هر دفعه قاطی میکنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد