hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

من برگشتم

 سلام بچه ها.اول باید اعتراف کنم که کم آوردم.اون یارو از من سرسخت تر بود. 

البته این جریانات اخیر باعث شد تا من سعادت پیدا کنم و یه وب تو بلاگ اسکای بسازم.وایییییی اینجا چقدر قانون داره.من که سرم گیج رفت تا اون طومار رو خوندم. 

واقعا دلم واسه وبلاگ تنگیده بود.دوستانی که براشون کامنت می ذارم یا تو وب قبلی ام رفته بودن می دونن که من چه جوری ام.اگه شما تازه به جمع ما اضافه شدین بهتره اول به این آدرس برین(اگه خواستین کامنت بذارین اینجا لطفا)  

www.bia2hamvatan.blogfa.com

نظرات 8 + ارسال نظر
نازنین جمعه 11 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:14 ب.ظ http://harfhayam66.blogfa.com

اومدن دوبارتو تبریک می گم خانوم خانوما خیلی کاره خوبی کردی اینجارو دباره راه انداختی ... امیدوارم دوستای خوبی برای هم بشیم ...(میدونم می شیم)...

انشالله برا تیاتر هم حتما نقشت برنده می شه بنظرم این اتفاق میوفته چون آدم با احساسی هست:)

بووووووووووووووووووووووووووس خانم خوشگله(فهمیدن اینکه خوشگلی سخت نیست) :))

مسئله همین احساسه.هرچی میگن بچه تو عصبانی هستی چرا با بغض دیالوگ رو میگی.فقط باید به من یه نقش بدن از اول تا آخر گریه کنم.

مونس شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 09:28 ق.ظ

خوشگل خانومی خیلی خوش اومدی. خوب کاری کردی که دوباره وبلاگ ساختی به اعصاب خوردیش نم ارزید

خوب شد خودم تبریک گفتم وگرنه عمرا یادت می اومد.
ممنونم عزیزم(بووووووووووس)

مصطفی یکشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 01:14 ب.ظ

سلام
از دیدن وب جدیدت واقعا خوشحال شدم
این روزا ایام انتخاب واحده و سرم خیلی شلوغ شده
فعلا بای

بابا کجایین؟ازین ورا؟
تو آسمونها دنبالتون میگشتیم.فکر نمی کردم اینجا بیاین.ممنون که سر زدین.شما که تو وب لیلا نیستین

مصطفی دوشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 01:48 ب.ظ

سلام
چند بار رفتم تو وب لیلا خانم
اما مث اینکه خانم رفته تعطیلات بعد از امتحان
جواب کامنت منو هم نداده
انشاالله حالش خوب باشه

من که فکر میکنم در سلامتی کامل به سر میبرن و از من وشما هم سالمترن.شاید نمره هاشون بالا شده ما رو تحویل نمیگیرن

سانیا جمعه 22 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:18 ب.ظ

سلام عزیزم
خوبی یلدا جان؟
عزیزم همه پست ها و کامنتایی رو که گفتی خوندم گلم
سال چندمی نازنین ؟
راستش برام خیلی سوال پیش اومد اما این یکی برام از همه مهم تره...
می بوسمت گلم....


دوم رو تموم کردم.خوشحال میشم سوالات رو بپرسی.راستی نظرت چیه در مورد سعید؟
سانی الان دارم گریه میکنم.آخه از یکی خواهش کردم به سعید بگه
onشه.گفت نه.گفتم ممنون.ببخشید مزاحمت شدم عزیزم.کاری نداری؟گفت از اول هم کاری نداشتم.گفتم به خدا نمیخواستم مزاحمت شم.فقط میخواستم تولدم رو با سعید جشن بگیرم.جواب نداد.
سانی کاش بودی دلداری ام میدادی.کاش میشد تو بغلت گریه کنم.کاش تنها نبودم.کاش تحقیرم نمیکرد.
کاش میشد یه تولد دونفره داشتم

سانیا دوشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:51 ب.ظ

عزیزم سلام تو وبلاگم برای کامنتت جواب دادم خواستی بخون

سانیا دوشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:52 ب.ظ

سلام گلم
جوابت رو دادم
خانومی ۱۶ ساله :)

سانیا یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:32 ب.ظ

یلدا جون
سلام عزیزم
حالت خوبه خانوم ؟

سلام سانی جونم.من خوبم.چه خبر از انتخابات؟اونجا هم شلوغ کردن؟
کشته هم شدن؟
میگم سخنرانی رهبرمون رو تو جمعه گوش دادی؟واقعا مستفیض شدیم از بیاناتشون.
چه خبر؟من که دارم سعی میکنم خودم رو اصلاح کنم.عجیب با خودم درگیر شدم.
اولین نفری بودی که نصیحتات کارساز شد.یه دنیا ممنون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد