hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

بعد از عمری

سلام.ما اومدیم.امروز بینهایت کیفم فول یا همون کوکه.آخه با سعید جونم چتیدم.یه کم که صحبت کردیم گفت بپر بغلم.من هم که نشانه گیریم ذاتی خرابه پریدم اون ور.هرکار میکردیم هماهنگ نمیشدیم.باز خدا رحم کرد یه کار دیگه نکریدمین.منظورم ماچ بود.بی جنبه ها. 

میخوام چند تا خاطره بگم. 

۱ـ هفته ی پیش(شنبه)تومدرسه غذا دادن(ما شنبه ها ناهار مدرسه ایم)بعد من غذام رو باکلی اداواطوار ودعا وصلوات تموم کردم ودر حالی که روپام بند نبودم به بغل دستی ام گفتم:دی دی جون من غذام رو تموم کردم. 

اون هم دید تهش رو لیسیدم(ته ظرف)واسم کف زد.چند تا ازدوستای صمیمی ام هم دست زدم.دوم انسانی ها و...یهو کل سالن دست زدن.من بلند شدم تعظیم کردم ویه بوس فرستادم واسشون.این سرپرست خوابگاه ازدوستم پرسید:چی شده؟ 

دوستم گفت غذاش رو تموم کرده.باز همه دست زدن.سرپرست پرسید:چی؟عروس شده؟ 

دوستم که نشنیده بود:آره.تموم کرده. 

سرپرست نگاهی به من انداخت لبخندی زد.یعنی به جرگه ی متاهلین خوش اومدی وگفت:صداش رو در نیار.و با یکی دیگه یه طرف دفتر رفت. 

من هم منتظر نشستم تا با دختر ترشیده وقوم وقبیله اش بیاد تا روسرشون دست بکشم.اما مثل اینکه خودش از قیافه ام فهمید هنوز قاطی مرغا نشدم. 

۲ـبا پسر خاله ام تو رستوران(ازونایی که تخت داره)رفته بودیم.من رفتم دستشویی که دستام رو بشورم.راست میگم به خدا.دیدم این دخترا به طرز عجیبی مشغوله آرایشن.گفتم یه کاری کنیم مزاحمشون نشه کسی.گناه دارن بنده خداها.با پسر خاله ی عزیز رفتیم و تابلوی دستشویی رو۱۸۰ درجه چرخوندیم.وقت رفتن دیدم درستش کردن.باز چرخوندم. 

گارسونه که منتظر من بود اومد طرفم.من هم دویدم تو ماشین.  

۳ـتو رستوران کلاس بالایی تو مشهد نشسته بودیم.دیدم همه دماغ ها بالا.همه زوجینی زیبا .گفتم چه کنیم؟مثل گاو سرم رو انداختم پایین ونی ها رو تو نوشابه گذاشتم وفوت کردم.میز خیس شد.بعد ساندویچ به دست از خودم عکس گرفتم.این مرغ عشق های کناری هم سریع مبایل رو در آوردن که عکس بگیرن.گفتم:وای.فکر کن ما ازین جا عکس بگیریم.چه قدر نادیده. 

طفلک ها بلند شدن رفتم.اما من از رو نرفتم وتمام وسایل رو یکی یکی نگاه کردم.آخرش هم میز رو با همون دستمالی که دهنم رو تمیز کرده بودم پاک کردم و الفرار.

نظرات 10 + ارسال نظر
حمید رضا شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 04:26 ب.ظ http://www.xx.blogsky.com

با سلام وعرض خسته نباشید
همه ی ما هتما از موضوع فیلتر شدن بعضی از سایت ها آگاهی داریم واین امر برای شما هتما یک مشکل اساسی است ولی نگران نشوید زیرا ما به کمک سرور های قدرتمند خود این مشکل را برای شما حل کردیم......

مونس شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:38 ب.ظ

خداروشکر که حالت بهتره.
۱-چرا؟ مگه بدغذایی معمولا؟
۲- ۱۸۰ درجه به کدوم طرف چرخوندی توضیح بیشتر پلیززززززززز. اِاِاِاِاِ خوب بود میومد دنبالت میدوید؟ آی میخندیدیییییییم!!! مجبورت میکرد اونروز همه ظرفا رو بشوری
۳- یلدا؟ تنها رفته بودی ایندفعه؟ یعنی میخوام بدونم همراهت نزد تو سرت؟

۱ـبه میزان بسیار زیاد
۲ـمگه فرقی هم میکنه؟اومد اما من نیست که فنچم(خواهرم میگه)لای جمعیت گم شدم.یه پیرمرده بهم نگاهی کرد که فهمیدم میخواد بگه:دختر باید نجیب باشه.همین کارا رو میکنی که میترشی.اصلا تو دختری یا پسر؟
۳ـهمراهم پا بود.۳نفر باهام بودن.پای پا.اونا هم حال کردن.عادت کردن بنده خداها.

مونس دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:35 ب.ظ

یلدا جان مشکل چیه که نمیتونی بری تو خصوصیا؟
اون کامنته که نیست اینجا

مونس دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:08 ب.ظ

پیداش کردم یلدا جان. پست بعد از پست خداحافظی بود. ببین٬ بعضی وقتا مشکل از اینجا شروع میشه که ما نمیدونیم با هرکس باید چجوری برخورد کرد. ممکنه یه چیزی برا یه نفر ناراحت کننده باشه اما یه نفر دیگه دوست داشته باشه. اینکه اسم اونو اینجا میاری باعث فاش شدن هویت واقعیش نمیشه٬ اینکه چرا دوست نداره اسمشو بیاری رو نمیدونم. شاید هم این کامنتو خودش ننوشته. یه نفر خواسته اذیتت کنه. من خودم وقتی بخوام یه کاری رو بکنم و بدونم که عماد هم تو نتیجه ش شریکه قبلش باهاش مشورت میکنم. مثلا سر همین قضیه عکس گذاشتن با هم به توافق رسیدیم. من دوست داشتم عکس بذارم اما نه با صورت کامل٬ عماد هم گفت خب صورتا رو کامل بپوشون. هرکدوم یه کم از چیزی که مد نظرمون بود پایین ترز اومدیم تا جفتمون راضی شدیم. یلدا جان به کسی نگو خوشبحالت٬هم خودت ناراحت میشی هم اون طرف حس بدی پیدا میکنه.

نمیدونم.من هم قبلا عشق رو مثل تو معنی میکردم.این که دو طرف سعی کنن خواسته هاشون رو به هم نزدیک کنن تا به یه تفاهم نسبی برسن.اینجوری هم رو نمیرنجونن.مونس من باید چی کار کنم؟هر وقت میبینم دو نفر هم رو دوست دارن میگم چرا من وسعید اینجوری نیستیم.اگه ناراحت میشی نخون.
میدونی امروز به چی فکر میکردم؟این که باهم(باتو)بریم بیرون.تو از عماد بگی من از سعید.من دلم بخواد که سعید هم من رو خیلی دوست داشته باشه.یهو بزنم زیر گریه.تو بغلم کنی.من آروم شم.
معلوم نیست چه قدر به من خندیدی وگفتی نوجوونه دیگه.اما بی خیال.
واسه ما هم دعا کن.

مونس دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:19 ب.ظ

اصلا بهت نخندیدم اصلا
من پیش دوستام هیچوقت از عماد نمیگم. اینجا یه کم راحت حرف میزنم. حرف هم چشم٬تا بخوای من سنگ صبورتم. ناراحت نشیااا اما من فکر میکنم اختلاف سنیتون خیلی زیاده. ناراحت که نشدی؟

نه بابا.اما میدونی چون این سعید یه ذره کم داره من هم خیلی باهوشم و بیشتر از سنم حالیم(الان داشتم به یه cdروانشناسی گوش میدادم.معلومه.نه؟)مشکلی نداریم.آقا جان مامان ها اونجور وقتا چی میگن؟برو از مامانت بپرس خب.

نانازی سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 06:05 ق.ظ http://ab5648li.blogsky.com

pas chera man oon comment Mr. saeed ro nemibinam!?!?!?

چون از بالا پست چهارم رو ندیدی.اونجا کامنت گذاشته.این بچه میخواد همیشه خاص باشه

مونس پنج‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 06:51 ب.ظ http://moones.blogsky.com

خانوم خانوما عیدت مبارک. ایشالا تمام مدت تو سال جدید سالم و در آرامش باشی٬ یه عالمه هم پول بیاد دستت ندونی چجوری خرجشون کنی!!! میدونی که اگه سر سال تحویل منو دعا نکنی چی میشه؟

خب معلومه دیگه.میشی یکی مثل من بیکار بی عار.عید تو هم مبارک.آخه من که میدونم باز فردا میام تبریک میگم.خودم رو زیاد خسته نمیکنم

مصطفی چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:34 ق.ظ

سلام
اگر دیگر برایت پیامی نگذاشتم تعجب و گله نکن چون بلاگ اسکای در هر پستی اجازه ی بیش از یک کامنت گذاشتن را به یک آی پی مشخص نمیدهد مگه بلاگفا چش بود ؟
در ضمن در حمایت از میر حسین به آدرس زیر برو و لوگوی ایشان را دریافت کنو در تنظیمات وبت قرار بده اگرم تونستی پستی هم بزن
فعلا بای

اگه پیام می ذاشتی تعجب نکردم.اگه میذاشتین عجیب بود.بالاخره نزدیک امتحانات دانشجوهاست و من توقعی ندارم.ببخشید آدرس سایت ثبت نشده میشه دوباره بذارین؟
فکر میکنم مشکل از سیستم شماست.چون مونس و بچه های دیگه بیشتر از یکی میذارن

attilayadaei@yahoo.com چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:30 ب.ظ http://www.moses54.blogfa.com

hi dear yalda", i was enjoyed to reading yur weblog, it is sooth to make novel.

god b;less u

دیر آتیلا.
اینایی که گفتی یعنی چی؟
من از خوندن وبلاگ تو لدت بردم.بقیه اش رو نفهمیدم.پدر جان فارسی بگو ما هم بفهمیم

attila چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:59 ب.ظ

einghadr behem nagoo pedar jan ,ehsas mikonam pir shodam.baghiasham boro dictionary maanisho peyda kon aziz

نامردی نکن دیگه بیا خودت بگو.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد