hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

اولین روز تابستون

الان۱۱ساعته که تابستون من شروع شده اما انقدر جو انتخابات من رو گرفته بود که تازه یادم افتاد روزشمارم به آخر رسیده. 

جریان روز شمار اینه که امسال رو صندلی ام یک تقویم کشیدم و روزی که با سعید چتیدم رو توش علامت زدم.ازون موقع هر روز یه تیک میزدم تا روز آخر.هر وقت بچه ها ازم میپرسیدن چرا اینکار رو میکنی من که نمیتونستم بگم میخوام ثابت کنم حق دارم دلتنگ سعید باشم. میگفتم منتظر آخر سالم.خلاصه تقویم رو صندلی ام یه سوال واسه همگان شده بود. 

تو امتحانات هم خیلی دنبالش گشتم.اما وقتی پیداش کردم ته سالن بود و من نمیتونستم بیارمش جای خودم(فقط هم مال خودم رو میخواستم)این شد که تمام امتحانات رو صندلی دست راست نشستم.تازه اونم یه صندلی بود که فاصله ی بین پشتی و زیرش زیاد بود که باعث میشد من ازون لا لیز بخورم و همش نگران این باشم که ازون لا نیفتم(از عوارض کوچولو موندنه) 

 داشتم پرت میشدم.این پست رو نوشتم که ورود ۲تا دوست جدید رو خیر مقدم بگم. 

سانیا جون نمیدونی چقدر خوشحالم کردی که اینجا سر زدی.از هندونه هات هم ممنون(فکر کنم امشب تا صبح تو راه دسشویی باشم چون امروز یه بار هم رفتم چت روم) 

خلاصه این که بازم ازین کارا بکنین.به خدا سالی ماهی یه بار بیاین به جایی برنمیخوره(این رو به در گفتم دیوار بشنوه.شما به خودتون نگیرین) 

وای چه صحنه ی جیگری بود وقتی دیدم دو تا کامنت دارم و هیچ کدومش اشتباه نشده دو تاش مال خودمه.تازه هیچ کدومش هم تبلیغاتی نیست.این یعنی یه روز خوب با دو تا کامنت به انضمام یه یلدای خوش ذوق.  

میخواستم یه پست به طرفداری از میر حسین موسوی بنویسم.فرصت کمه.به یه شعر که مطمئنم همه شنیدین اکتفا میکنم . 

             روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد 

               و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت 

                  روزی که کمترین سرود بوسه است 

               و هر انسان برای هر انسان برادری است. 

        

روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند

   قفل افسانه ایست  

       و قلب برای زندگی بس است 

 

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است 

  تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی 

 

روزی که آهنگ هر حرف زندگی است   

  تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم 

 

روزی که هر لب ترانه ایست 

  و کمترین سرود بوسه است 

  

روزی که تو بیایی و برای همیشه بیایی 

 و مهربانی با زیبایی یکسان شود 

   و من آن روز را انتظار میکشم 

      حتی روزی که دیگر نباشم 

شاعر:احمد شاملو       منبع:دفتر شعر مامان(تازه کشف شده) 

راستی هرکی این پست رو دید باید بگه امشب شهرشون چه خبر بود.از خودم شروع میکنم. 

الان ماشین ها دارن بوق میزنن.پسرا جیغ میزنن.عصر هم که رفتیم بیرون پسرا شعر میخوندن و این حرفا ما هم چون دختر بودیم و مردم اینجا هم زیادی بافرهنگن ناظر بودیم. 

جیب یاسی رو هم زدن که البته سرشون کلاه رفت.جیبش پراز خالی بود.یارو علنا دستش رو کرد تو جیب ناموس مردم(اینجا شد ناموس مردم)یاسی هم گفت چی کار میکنی آقا؟ 

یارو یه لبخندی زد و دست مبارکش رو که حالا جیب یاسی رو هم متبرک کرده بود در نیاورد.مامان یه چپ چپ نگاهش کرد.بعد یارو گفت:ببخشید.اشتباه گرفتم. 

اخه میدونین جیب یاسی خیلی شبیه جیبش بوده اشتباهی دست تو جیب خواهر ما کرده. 

می گم امنیت رو حال میکنی؟این چیزا همیشه هست فکر نکنین محدود به این چند روز انتخاباته(این شعار آخرم رو نمیدادم خفه میشدم) 

شب به خیر.امشب میخوام بخوابم دیگه پا نشم.یعنی خوب بخوابم.خداحافظ 

نظرات 14 + ارسال نظر
saber چهارشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:59 ب.ظ

سلام
سلام من یه نرم افزار ارسال نظر گروهی دارم که هر کسی اگه می خواد می تونه به وبلاگم بیاد و با قیمت2000 تومن بخره با توجه به اینکه این نرم افزار رو در جاهی دیگه با قیمت تا 30000 تومن می فروشن.
www.ax30t.blogsky.com

یه دوست! پنج‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:13 ق.ظ

سلام [گل]
دست مریزاد و خداقوت ....
ما در http://7khatha.com هستیم. حتما سر بزنین. امکانات جالبی داره. چت روم صوتی تصویری قوی و انجمن هم داره . هر یوزر میتونه صفحه شخصی (شبیه به 360 ) داشته باشه و کلی امکانات دیگه که ارزش امتحان کردن رو داره دوست من.

[گل] به امید دیدار [گل]

8974li پنج‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:18 ق.ظ

ضمن عرض تبریک به شما دوست عزیز که توانسته اید با زحمات فراوان وبلاگ بسیار زیبای خود را به ثبت برسانید...و تشکر فراوان بابت مطالب بسیار ارزنده و فواید ان برای هر بازدید کننده ای...شما را به گروه بزرگ اوکسین ادز جهت درج وبلاگ خود و زیباسازی محیط وبلاگ، به ازای ثبت وبلاگ و واریز پول توسط ما به شماره حساب بانکی شما دعوت مینماییم...
ثبت نام با شما....بازدید روزانه از وبلاگتان و واریز پول به حساب بانکی شما توسط ما...کافیست در سایت زیر ادرس وبلاگ و شماره حساب بانکی خود را درج نمایید..در هر کجا که هستید..بعد از 24 ساعت تاثیر انرا خواهید دید..به گروه بزرگ اوکسین ادز بپیوندید.
عضویت سریع:
http://www.oxinads.com/?a=22810

همچنین سایت های پر بازدید ایران ، عضویت فعالی دراین گروه دارند....به ازای هر کدام از وبلاگهایتان پول در میاورید......تعداد زیاد اعضای این گروه نشاندهنده رسمیت این گروه و هیچ گونه سوء استفاده است. فقط وبلاگ خود را ثبت نمایید و پول پارو کنید...بدون هیچ گونه چشم داشت و تضرر مالی....در هر کجا و در هر زمان و درهر وضعیت مالی که هستید..به گروه بزرگ اوکسین ادز بپیوندید.
عضویت سریع فقط در اینجا:
http://www.oxinads.com/?a=22810
http://www.oxinads.com/?a=22810


ما منتظر شماییم به ما بپیوندید
درضمن برای فعال شدن حسابتان باید کد بنر ها را در سایتتان قرار دهید

یه دوست! پنج‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:20 ق.ظ

سلام [گل]
دست مریزاد و خداقوت ....
ما در http://7khatha.com هستیم. حتما سر بزنین. امکانات جالبی داره. چت روم صوتی تصویری قوی و انجمن هم داره . هر یوزر میتونه صفحه شخصی (شبیه به 360 ) داشته باشه و کلی امکانات دیگه که ارزش امتحان کردن رو داره دوست من.

[گل] به امید دیدار [گل]

آلیس پنج‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:17 ق.ظ http://www.jahizieh.mihanblog.com

سلام یلدا جان فکر کردم دادم رمزمو بهت تو خصوصی برات میزارم

ممنونم عزیزم.فکر نمیکردم رمزت رو به من هم بدی بوس بوس.با یه عالمه قلب

سانیا پنج‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:31 ق.ظ http://banuye.blogsky.com/

سلام یلدا خانوم شیطون (وای نزنیا خوب چه کار کنم شیطونی دیگه معلومه )
به به خانوم شرمنده فرمودید مرسی مرسی
خوب ما چه کار کنیم نازنین خانوم شما نذاشتید ما شما رو کشف کنیم و گرنه ما این گنجینه رو رها نمی کردیم که
عزیزم امیدوارم این سعید آقا زودتر رویت شه تند تند یعنی هر روز .....
تو شهر ما عزیزم هر کوی و برزن حرکات موزون و شعار های موزون تری بود که خدا کند نتیجه ای داشته باشد و روزهامان را سبز کند
آمییییییییییییییییییییییییییییییییین
راستی تولدت مبااااااااااااااااااااااااااااارک دوباره :)

باز اون روی سگ من رو بالا آوردی.شما مارو خجلت زده کردین.دفعه ی اول که اومدی گفتم احتمالا این هم راه گم کرده.اگه راهت رو گم کردی کمکت کنم؟ولی آدم چند بار راه گم میکنه.
پس حظورت رو به اینجا برای ۱۰۰۰مین بار تبریک میگم.
من که هی دارم داد میزنم بابا بیاین من رو کشف کنین شما نمیاین.
چه عجب یه کسی دعای باب دل ما کرد.هی نگفت هرچی قسمت بشه پیش بیاد.خب معلومه که قسمت خودش پیش ماد.ما دعا میکنیم که خدا قسمتمون رو کنار همدیگه قرار بده(بگو ایشا ا...)
ما حرکات موزون نداشتیم.میتونم بگم اینجا فرهنگ در حد دانه ی خردل(این تشبیه رو پیامبر زیاد به کار میبرن)آزادی در حد باقالی.عشق و حال در حد نخود.دوست داشتن در حد لوبیا و بی جنبگی در حد تیم ملی.
این دعای دیگه ات هم آمین.
راستی رای ات رو تو صندوق سیار ننداز.خودکار با خودت نبر.با سبز ننویس.به شایعات هم توجه نکن.سخن ما رو به اطلاع بقیه هم برسون.
مرسییییییییییییییی.تو هم ۱روزگی ات مبارک.

سانیا پنج‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:48 ق.ظ

راستی یلدا خانومی من یک سوال دارم
مگه تو مردی ؟!!!!!!!!!!!
حواسم نبود دستم رفت رو اسمت به جای نظر دیدم نوشتی یلدا مرد ۱۵ ساله
هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااان
یعنی تو یلدایی اما مردی
ای ناقلا
می گم شیطونی بگو نه :))))))

مرد؟خیلی که زور بزنم میشم پسر.دیگه اون قدر هم که خل نیستم مرد بشم(خدا کنه کسی این حرفا رو نخونه.وای وای.)
اگه نوشتم مرد به یه آرزوی دیرینه پاسخ دادم.همیشه دوست داشتم پسر بودم(البته سعید هم باید دختر می شد.چشمک)
می دونم می خوای بگب چرا چون آزادی ندارم.چون همیشه منم که محدودم.چون منم که باید از پسرا بترسم.چون جامعه می خواد که ما به این تفکر برسیم که بهتره پسر باشیم و به خاطر دختر بودن بدبختیم.چون اسلام ما(اسلامی که تو ایرانه)تو تمام دستوراتش بین ما و پسرا تبعیض گذاشته.
تو که داری دعا میکنی به خدا بگو دمت گرم دنیا رو یه جور آفریدی که حالا که سعیدم تو این کشوره بازم نمیتونم ببینمش.خودت زحمت بکش به این طرف(امام رضا رو میگم.من و این حرفا؟)هدایتش کن.
برای همه ی دعاهای من و تو وبقیه ی جوون ها بلند(تا جایی که میتونی)بگو آمین

آلیس پنج‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:36 ب.ظ http://www.jahizieh.mihanblog.com

یلدا جان ببین یه جای دیگه تایپ کن بعد کپی پست کن آخرشو هم کم کم میگم چون حالا حالا ها آخر نداره

چشم فدات شم.

سانیا پنج‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:07 ب.ظ

سلام گلی خانوم
چظوری عزیزم ؟
نازی خانوم تو چشمای نازت مشکل نداره جیگر من کامنتا رو جواب نمی دم...البته فعلا ...آخه گلم سرم خیلی شلوغه...قبلا می دادم اما دیگه وقت ندارم متاسفانه عزیزم
اما در مورد سوالات خانومی فعلا یه محدودیت هایی دارم که نمی تونم راجع به رشته و این جور چیزام بنویسم...بعدا شاید نوشتم :)
قربون دل خوشگلت برم مننننننننن...دلت هوای سعیدت رو کرد...ای خدا این شازده رو به این شازده خانوم برسون که ابر چشماش نباره ...
نانازی خانوم آزادی هر جا که باشه خوبه...آزادی ...نه چیزای دیگه...خودش کلی بحثه می تونم چند تا مثنوی برات حرف بزنم...
خیلی دلت پاکه یلدا...خیلی مهربونی...می دونستی ؟
راستی این ۱۵ سال که دیگه درسته آره ؟ :)
جانم عزیزم
مرسی از توصیه های انتخاباتیت گلی خانوم
چشممممممممممممممممممممممممم
می بوسمت خانومی

وای سانی خیلی باحالی.
پس ما دنبال جواب نباشیم دیگه!
اکشال نداره.من خودم یه رشته ی توپ رو برات در نظر گرفتم که اگه باز کنجکاوی کردم خودم به خودم بگم رشته ی سانیا اینه.
وای سانی عصری داشتم دیوونه میشدم.انقدر تابلو بازی در آوردم که سانی(دوستم)زنگ زد و چهار ساعت نصیحتم کرد که اون ارزش غصه خوردن رو نداره.سانی جون(تو رو میگم)چرا هیچ کس نمیفهمه اون چیزی که من رو عذاب میده دوری از سعید نیست.همین متلک هاست.
در مورد آزادی هم باید بگم حاضرم تمام زندگی ام رو بدم ۱لحظه آزاد باشم.اون یه لحظه تو بغل سعید برای همیشه آروم میشم و هیچ وقت بلند نمیشم.چون زندگی ام رو واسه آزادی ام دادم.کاش میشد.تو زندگی ام که نمیتونم بغلش کنم مگه وقت مرگم تو بغلش باشم.
عزیزم خیلی لطف داری.
پس فردا غلط میشه(میشه ۱۶)راستی خیلی عشقتون باحاله(جون میده واسه رمان من.باور میکنی به شخصیت های رمانم هم حسودی میکنم؟یکی از دلایلی که دیگه نمیخوام بنویسم همینه.)
سانیا میشه به من بگی چه جوری انقدر منطقی شدی؟از برخوردهایی که با بابات و نانا داشتی فهمیدم(راستش اگه درس نداشتی دلم میخواست یه کم باهات راجع به سعید مشورت کنم.میخوام ببینم حالا که ۱ماه ازش بیخبرم باید چه رفتاری داشته باشم؟دوست دارم هر طوری هست بهش بفهمونم کارش چقدر برام گرون تموم میشه(همین غیبت های طولانی اش.)
میگم نکنه شلوارش دو تا شده باشه؟اوا خاک بر سرم.
بوس بوس با یه عالمه قلب تیکه پاره(اینا عوارض عشقه.بسوزه پدر عاشقی)

سانیا جمعه 22 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:42 ق.ظ

سلام یلدا جون
خوبی ۱۶ ساله پس فردا ؟
عزیزم می دونم منظورت از متلک و اینا چیه ...سخته اما تو سخت نگیر...
خوش به حال این سعید آقا ...تو کدوم پستت می تونم یه ذره بیشتر بدونم ازش؟
این چه حرفایی عزیزم که نمی خوای دیگه بنویسی؟ نازی خانوم شیرین زبون اگه به من بگی دقیقا چه پستایی رو که راجع به راجع به رابطتونه بخونم شاید یه چیزایی بفهمم :) شاید مطمئن نیستم :))))))
راستی اگه برای تو سکرت نیست رشتت چیه خانومی ؟
می دونی دختر خانومای جوون مثل توی نازنین هستن که وبلاگم رو می خونن و یه سوالایی مثل سوالای تو ازم می پرسن...برام جالبه...
شبت به خیر یلدای نازم
خوب بخوابی...

سلام سانی جونم.من خوبم تو چطوری؟
چه عجب یکی من رو درک کرد ونگفت همیشه حق با دیگرانه وتو اشتباه میکنی.همین سخت نگرفتم که هرکی دلش خواست جفت پا پرید تو زندگی ما و رابطه ی خوکشلمون رو خراب کرد(آخه واسه همین مسئله باهاش قهرم.چون هرکی هرچی میخواد میگه و اون هم هیچی نمیگه.)
اصلا واسه سعید مهم نیست.یعنی اون هم از بهونه گیری هام خسته شده.نمیدونم چی کار کنم.میشه یه بار که onشد تو هم بیای و کمکم کنی درست باهاش برخورد کنم؟یعنی من بهت بگم چی میگه تو کمکم کنی جواب درستی بدم.البته اگه وقت داشتی(مثلا میشه بهت تک بزنم تو بیای نت بحرفیم یا با sms جواب بدی.)
سانیا چون تا حالا کسی انقدر باهام مهربون نبوده نمیدونم باید چطور حرف بزنم(بذار پای کم تجربگی ام)اگه حرف بدی زدم ناراحت نشو.فقط بگو اشتباه کردم(دلم واست سوخت باید از ۰شروع کنی.اما من شاگرد خوبی ام.فقط میخوام منطقی باشم.)
رشته ی من ریاضیه.اما به هیچ کدوم از رشته های ریاضی علاقه ندارم.رشته ی مورد علاقه ام حقوق و فلسفه است.که نمیدونم از ریاضی میشه رفت یا نه.البته خاله ام میگه تو با این زبونت باید بری وکیل شی.اما چون یه کم احساساتی و بیمنطقم برم پرستار بچه ها بشم بهتره(چشمک)
هرجا یکم گفتم ازش.اما تو جواب یکی از کامنتای نانازی توصیفش کردم که الان پیداش میکنم و بهت میگم.اسم پست ها رو هم لیست وار واست میفرستم(خدا بهت رحم کنه.دیگه مگه دست از سرت برمیدارم؟البته تعداد پست ها کمه.چون ازش استقبال نشد زیاد ننوشتم)
راستی خواستی کامنت بذاری همیشه تو پست آخر بذار اگه نشد یکی مونده به آخر.
صبح تو هم بخیر عزیزم.روز خوبی داشته باشی استاد.

مونس جمعه 22 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:30 ب.ظ

آره یلدا جان آزمایش هورمونی. چون گاهی پرکاری تیرویید(مثلا ها٬ ممکنه چیز دیگه هم باشه یا اصلا این هم نباشه) باعث بالا رفتن سوخت و ساز بدن و لاغری میشه.
دیدی ۲تا کامنت داری؟ یعنی کامنت منو عمرا به حساب نیاوردی دیگه؟ خیل خبببببب نو که اومد به بازار و این حرفا دیگه...تهران خیلی شلوغ بود کلی بزن برقص و شعار و راهپیمایی

نمیدونم با مامان صحبت میکنم.اما همه نیگن چون کم غذا میخورم.باید بیشتر دنبال علت بی اشتهایی ام باشم.گاهی غذا رو که میبینم حالم به هم میخوره.بعد تو فکر کن چه جوری میخورمش.البته نسبت به دو سال گذاشته بهتر شدم.
عزوزم من کامنت مونس جونم رو قبلا خونده بودم.دوتا کامنت نو داشتم.
جدیدنا زود دلم برای همه تنگ میشه.smsهم که قطع شده.
دلم واست یه ذره شده بود.
من هم میخوام اونجا باشم.خوب جواب مردم رو دادن.با این نتایجشون.من که همین جوری پای تلویزیون میخکوب شده بودم.
وای یعنی چهار سال دیگه باید این....
مونی جات خالی دیشب کلی با آهنگ شام مهتاب داریوش حال کردیم و یه تولد دو نفره ی خوشگل(توهمی)با عشقم گرفتیم.
الان مامان پرسید چه میکنی.گفتم دارم جواب تبریک های تبلدم رو میدم.مونس این دی که شما میگین یعنی چی؟

نانازی شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:29 ب.ظ

تولدت مبارک خانومی!! اون موقع هایی که جوابت رو نمیدم با استادم کنفرانس دارم! یعنی اینترنتی ! اصلا نمیشه کار دیگه ای کرد!! بعدم این چند وقته سرم اینقده شلوغه که اصلا یادم میره روز کی هست شب کی هست!! تو حالا دلگیر نشو! دعا کن درسم به یه جایی برسه بتونم یه سر بیام ایران! خودم بهت زنگ میزنم یه ساعت(دیگه بیشتر بودجه ندارم شرمنده !!) با هم حرف میزنیم . اوکی!؟

سلام.ممنون لیلی جون.راحت باش.اون موقع که pm میدادم واسه این بود که نیاز داشتم با یکی بحرفم وگرنه مزاحمت نمیشدم.
ایشاا...دکتری مهندسی پروفسوری چیزی بشی ما هم افتخار کنیم.آخه نمیدونم رشته ات چیه.
زنگ میزنی؟به چی؟مگه شماره ی من رو داری؟ok

roshan یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:15 ق.ظ http://poorwomen.blogsky.com

salam yalda khanoome gole golab harfato kamelan ghabool daram ma majboorim mahdood beshim chon yek dine mozakhraf ba name eslam in ro mikhad hey be omide roozi ke hokoomate iran sekoolar eshe.rasti in saeed kie ke kheyli delet mikhad bebinish?..............x

سلام عزیزم.اسلام بد نیست.اینا بدش کردن.
مثلا اینا انقدر حضرت فاطمه و حضرت زینب رو الگو قرار دادن چرا از حضور در اجتماعاتشون نمیگن؟
فکر میکنی اونا هم مثل ما محدود بودن؟نه عزیزم.من قبول دارم اسلام بین ما و پسرا فرق گذاشته اما ما رو تو این چارچوب هایی که اینا میگن هم قرار نداده.
ممنون از نظرت.زسعیددوست نتی منه.

roshan یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:10 ب.ظ http://poorwomen.blogsky.com

سوره ی بقره ایات 1و2و3و4 رو برو بخون و بعدش خودت قضاوت کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد