hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

دوست جونا سلام.امروز نمیخوام غر بزنم از زمونه بنالم.حالا میدونم که هرکی بخواد اذیتم کنه شماها پشت منین اینطور نیست؟دیگه از هیچی نمیترسم.چون هم خدا طرف منه هم شما(الان خدا میگه تو نمیخواد به جای من بحرفی) 

بچه ها راستش من ۱ماهی میشه نماز نمیخونم.نمیدونم احساس میکنم این غم مربوط به همین مسئله است.هنوز خدا رو دوست دارم اما نمیدونم با کی لج کردم.الان میشه نصیحتم کنین؟دیشب یکم قرآن خوندم.خیلی چسبید.دوست داشتم مامان بزرگم با همون قیافه ی معصوم و دل پاکش در حالی که تو بغلش گریه میکنم قرآن بخونه واسم (سوره ی مومنون)تا‌ آروم شم.اما تا رفتم پیشش که ازش بخوام بغضم ترکید و اونا هم فکر کردن که دوباره دلم درد گرفته. 

آخه میدونین دیروز از صبح که بیدار شدم ناراحت بودم.و همیشه مشکلات عصبی باعث درد معده ام میشه.مامان بزرگم واسم توضیح داد چرا(آخه خودشون تجربه دارن میدونن.فکر کنین قرص هامون یه جورن.البته قبلا که مشکل معدانی داشتم)خلاصه ظهر دل درد شدم تا ۱ساعت به خودم پیچیدم قرص و چایی نبات و اینا هم خوردم اما خوب نشد.گفتن برو استراحت کن.اما چون پسر خاله هام و خواهرم داشتن هفت سنگ بازی میکردن من هم نخوابیدم.عصر هم بعد ازون اتفاق دوباره دل درد شدم.وتا شب هرچی گفتن استراحت کن لج کردم و هی دویدم و به قول عشقم دیوونه بازی در آوردم.آخه چقدر باید استراحت کنم؟وقتی آدم دلش درد میکنه تنها راه بی محلیه.مامان میگه همین کارا رو کردی که معده ات این جوری شده و هر روز درد میگیره.آخه من نمیفهمم مگه چقدر باید بخورم.تا میگم آخ همه میریزن رو. سرم و هی میگن:بله.وقتی غذا نمیخوری بایدم دلت درد بگیره. من نمیدونم سر درد و پا درد و هرجا درد چه ربطی به غذا داره؟ 

راستی امروز دوست عزیزم اومد پیشم.آهنگ شام مهتاب گذاشتم و یهو اشکام ریخت.آهنگ رو قطع کرد و گوشواره(ساسی مانکن)رو گذاشت.من هم پاشدم یکم براش رقصیدم دلمون شاد شه. (راستی پریا ازینکه دیروز تولدت بود ممنون.بهونه داشتم هی بیام مزاحمت شم و با خوندن متن های قشنگت آروم شم)

خلاصه از همه تون ممنونم.امروز نمیخوام ناراحت باشم.راستی بچه ها این گزارش آماری سایت که توش تعداد بازدیدهای امروز و دیروز و افراد آنلاین رو مینویسه از کجا میارین؟

نظرات 12 + ارسال نظر
میلیاردر دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:20 ب.ظ

بضمن عرض تبریک به شما دوست عزیز که توانسته اید با زحمات فراوان وبلاگ بسیار زیبای خود را به ثبت برسانید...و تشکر فراوان بابت مطالب بسیار ارزنده و فواید ان برای هر بازدید کننده ای...شما را به گروه بزرگ اوکسین ادز جهت درج وبلاگ خود و زیباسازی محیط وبلاگ، به ازای ثبت وبلاگ و واریز پول توسط ما به شماره حساب بانکی شما دعوت مینماییم...
ثبت نام با شما....بازدید روزانه از وبلاگتان و واریز پول به حساب بانکی شما توسط ما...کافیست در سایت زیر ادرس وبلاگ و شماره حساب بانکی خود را درج نمایید..در هر کجا که هستید..بعد از 24 ساعت تاثیر انرا خواهید دید..به گروه بزرگ اوکسین ادز بپیوندید.
عضویت سریع:
http://www.oxinads.com/?a=22810

همچنین سایت های پر بازدید ایران ، عضویت فعالی دراین گروه دارند....به ازای هر کدام از وبلاگهایتان پول در میاورید......تعداد زیاد اعضای این گروه نشاندهنده رسمیت این گروه و هیچ گونه سوء استفاده است. فقط وبلاگ خود را ثبت نمایید و پول پارو کنید...بدون هیچ گونه چشم داشت و تضرر مالی....در هر کجا و در هر زمان و درهر وضعیت مالی که هستید..به گروه بزرگ اوکسین ادز بپیوندید.
عضویت سریع فقط در اینجا:
http://www.oxinads.com/?a=22810
http://www.oxinads.com/?a=22810


ما منتظر شماییم به ما بپیوندید
درضمن برای فعال شدن حسابتان باید کد بنر ها را در سایتتان قرار دهید

الهام دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:22 ب.ظ http://www.rayeganet.com

با سلام
شما دوست عزیز می توانید با مراجعه به سایت رایگانت ، سایت یا وبلاگ خود را به صورت کاملاً رایگان و بدون هیچگونه شرطی ، مانند تبادل لینک یا عضویت تبلیغ کنید.
ضمناً تبلیغات شما می تواند به صورت متنی یا به صورت لوگو و بنر باشد.
لازم به ذکر است که تبلیغات شما علاوه بر نمایش در سایت رایگانت در سایر سایت ها و وبلاگ های عضو رایگانت نیز نمایش داده می شوند
در رایگانت همچنین می توانید از تعداد زیادی کتاب و نرم افزار رایگان استفاده کنید و در صورت تمایل کتاب ها و نرم افزارهای خود را نیز به رایگانت اضافه کنید تا دیگران نیز از آنها استفاده کنند
حتماً تبلیغات در رایگانت را امتحان کنید

پریا دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:59 ب.ظ http://www.blogme.blogfa.com

ها پس تو از اون دختر کم غذاهایی!! کم خوردن خوبه، ولی نه انقد که محو بشه آدم!
معده تو عادت بده که اگه یه موقع یه اپسیلون بیشتر غذا خوردی تعجب نکنه بنده خدا!

سلام عزیز دلم.دست خودم نیست.ازط غذا بدم میاد.گاهی وقتی غذا میذارن جلو حالت تهوع میگیرم(مثل این حامله ها شدم).دکترم میگه مشکل روحی دارم.یعنی چون از بچگی به زور غذا دادن به من از غذا زده شدم.
چشم.

تبسم دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:18 ب.ظ http://tabasom1.blogsky.com/

چقدر تو به خدا نزدیکی.خوش بحالت

من؟چون گفتم نماز نمیخونم؟داری من رو مسخره میکنی؟
من دوسش دارم از ته دلم اما ازش دلگیرم که من رو از سعید جدا کرد.

roshan دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:44 ب.ظ http://poorwomen.blogsky.com

vaaaaaaaaaaaaay in harfa chie ke mizani azizam to ke nabayad ooon ghadr be ye chiz vabaste bashi ke chan door bashi delet egire yalda joon to bayad ghavi bashi bayad be khodet ettteka dashte bashi na hich chize dige i.rasti ye chan ta akso matlabe jadid dar morede daneshjoo haye poli teknik va ahmad batebi too weblogam gozashtam khoshhal misham age beri bebini manam dar jaryane nazrate ghashanget bezari
mamnoon
shad bashi.......................x

سلام عزیز یلدا.چه خوب کردی اومدی اینجا.گفتی کدوم آیه ها رو بخونم؟
نمیدونم چرا انقدر ضعیفم.کمکم مینی؟

پویا دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:52 ب.ظ

بازم سلام یلدا جان
یلدا تو خیلی با احساسی منم آشقه همین احساست شدم
دوست ندارم ناراحت باشی اگر به خاطر حرفای من ناراحت بودی ببخشید دیگه ازین حرفا نمیزنم
ولی پیشت میمونم همیشه حتی اگر به عنوانه یک داداشه بزرگترم که باشه
راستش من با سعید صحبت کردم
اما اون زود رفت نتونستن کامل حرفامو بهش بگم
اما بازم دربارت حرف زدم
حالا بعدن هر وقت تونستی آن بشی بگو منم بیام بهت بگم چی گفت
امیدوارم همیشه خوشباشی

نامرد.چرا به من نمیگی چی گفت؟دارم داغون میشم؟نشستی و آب شدنم رو تماشا میکنی؟
واسه عشق هنوز زوده حالا داداشی.سعید بعد از ۵ماه دوستی تازه یکم دوسم داشت.

نسترن دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:21 ب.ظ

سلام.عجب کامنتی.نسی جون خوش اومدی

خواهریت دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:33 ب.ظ

سلام،
-یلدا جان مطمئنی این احساست ، زود گزر نیست؟ همون عشقه؟ هوس نیست؟
فکر نمیکنی زندگیتو داری خراب میکنی؟
- تو یکی رو دوست داشته باشی، میری کاری میکنی خوش حال شه، یا کاری میکنی که دوست نداره؟
یلدا جون اگه خدا رو واقعا دوست داری چرا خلاف خواستش عمل میکنی؟
- یلدا جون خدا ما زن هارو، پر احساس آفریده، اونم به خاطره اینکه میخوایم مادر شیم، ولی باید مواظب باشیم گرفتار این احساس نشیم، و با عقلمون تصمیم بگیریم.
-خواهر کچولو خودم،تو به جز خودت با هیچ کس دیگه لجبازی نمیکنی!!! چون داری با احساس تصمیم میگیری نه با عقل!!!
- عزیزم، خیلی ها مثل تو بودن و هستن، ولی هیچ کدومشون عاقبت به خیر نشدن، چون اینجور دوستی ها آخر عاقبته خوشی نداره، چون همش هوس،
ناراحت نشی نازنین، ولی ممکنه الان متوجه نشی، چون درگیره احساسی.
- پیشنهاده من اینکه نمازتو دوباره شروع کن، از ته دل از خدا بخواه کمک کنه،بهش بگو اگه اینکار به صلاحم نیست خودت تمومش کن.
خودتم دست از لجبزی با خودت بردار،چون با اینکارت فقط و فقط به خودت و آیندت ضربه میزنی، هی نشین فکر کن اگه اون نباشه نمیتونی زندگی کنی، چون اصلاً اینطور نیست، یک مدت که بگزره(البته خودت واقعاً باید بخوای) دربارش فکر نکنی از یادت میره.

این چیزایی بود که من به نظرم رسید، حالا هم اگر احساس رو بزاری کنار و با عقل تصمیم بگیری خیلی به نفع هست.
مراقب خودت باش عزیزم
یا حق

سلام به خواهر عزیزم.
تو این شرایط تنها چیزی که میخواستم بشنوم یه دلداری کوچولو بود.اما همه ازم دریغ کردن.حرف زدنت به سانیا میخوره.شاید هم مونس یا نانازی.
میدونم با خودم لج کردم.اما خدا هم با من لجه.کسانی که دوسشون ندارم دوسم دارن کسی که عاشقشم....
کسانی که از اول در جریان دوستی ما بودن حالا به این نتیجه رسیدن که احساسم هوس نیست(چون وقتی یه دشمن به من گفت نامزد داره من به سعید گفتم که فقط خوشبختیش رو میخوام.اگه اون دختر رو خوشبخت کنه و من رو فراموش کنه میبخشمش.این هوسه خواهری؟
من فقط میخوام دوسش داشته باشم.قرار نیست که ازدواج کنیم.
دوست دارم اما نمیشه....
در مورد اون پرانتز آخر باید بگم درسته اگه بخوام میشه اما نمیخوام.من دوسش دارم برای همیشه.
با اینکه نمیشناسمت ممنونم که برام وقت گذاشتی خواهری.
این یا حق گفتنت هم مثل داداش مصطفی میمونه.گیجم کردی.

سانیا دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:33 ب.ظ

سلام عزیزم
خوبی گلم
چون گفتی در مورد عشقت چیزی نگم دیگه حرفی نمی زنم
مراقب خودت باش و غذا بخور دختر بدنت باید بکشه خانومی این همه آینده پیش رو داری باید قوی باشی گلم

آینده یه جاده ی تاریکه.آینده رو بدون عشقم نمیخوام.

پویا دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:59 ب.ظ

یلدا راستش من با سعید چت کردم
اونم تورو دوست داره
بهش گفتم من یلدارو دوست دارم و می خوام باهاش دوست بشم اونم گفت فقط قدرشو بدو چون دختر خوبی هست
بهشم گفتم از طرف تو امودم
و ازش پرسیدم چرا ازش جدا شدی و ترکش کردی وقتی اون دوست داره
گفت منم دوسش دارم و ترکش نکردم گفت چون دیدم نمی تونیم هیچ وقت بهم برسیم ازش جدا شدم
من همینقدر تونستم باهاش چت کنم
نمی خوام فکر کنی این حرفارو زدم برای اینکه تو رو راضی کنم باهام دوست بشی نه فقط خواستم مانت داری کرده باشم
سعی کردم درست عین همون جملاتی که ردو بدل شد رو بنویسم
اگر تو دوست نداری باهام باشی و از من برای خوت یک لولو ساختی که ازش می ترسی عیبی نداره
من دوست ندارم بزور باهات دوست شم با این که دوست دارم
اما همیشه به انوانه یک داداش کنارتم
اینارم گفتم برای اینکه بدونی تو که سعید دوست داری بر خلاف فکرت اونم دوست داره
اما
نمی تونه باهات باشه و شاید اینطوری خوشبخت تره و تو هم همین رو می خواستی
فکر کنم با خودن اینا آروم بگیری امیدوارم اینطور باشه
اگه هم خواستی بهش زنگ بزن مطمئن شو که این حرفارو از خودم نگفتم
ولی سعی کن از الان دیگه سعی کنی فراموش کنی و سعی کنی شاداب باشی و افسردگی رو رها کنی
دوست دارم خواهر خوبم هیچ وقت ناراحت نباش

همین الان بهش بگو بیاد اینجا و این مزخرفات رو به خودم بگه.باید جواب من رو بده.باید با خودش صحبت کنم.باید on شه.هیچ وقت نمیبخشمش.هیچ وقت یادم نمیره من رو با این همه رویا گذاشت و رفت.باید بهش بگم.بگو فردا ساعت ۳بیاد اینجا

پریا دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:00 ب.ظ http://www.blogme.blogfa.com

رو آمارگیر من کلیک کن، بعد ثبت نام و یکی واسه خودت بساز

چشم عزیزم

پویا سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:15 ق.ظ

یلدا من برات کلی آف گذاشتم اما تو جوابمو ندادی آفام به دستت نرسید یا خودت نخواستی جواب بدی
باهات کار دارم اگر می تونی بیا یاهوو می خوام باهات حرف بزنم
اگرم یاهات خرابه اگر می شه بیا تو همون روم
خواهش می کنم بیا باهات کار دارم

ساعت ۳بیا تو وبم
۳زهر میام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد