hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

هرچه میخواست دل تنگم گفتم

میگم من عاشق حقوقم.البته به خاطر وکالت.اما اگه بخوام حقوق بخونم نمیتونم واسه فوقم برم خارج از کشور. 

میگه واقعا میخوای بری؟ 

میگم آره.من که از خدامه.چطور مگه؟ 

میگه چرا؟ 

میگم.........  


 اینا مقدمه ی بحث امشبه.نمیدونم چرا امشب دلم هوای رفتن کرده.یکی ندونه الان فکر میکنه من غربزده شدم.اما اگه دلایلم رو بشنوین قبول میکنین. 

اول یه مثال.ما تو ایران بعد از عمری اومدیم با پسر عمه مون چت کنیم که سر یه کل کل که من شروع کردم و اونم جواب داد ما قهر کردیم.اوشون هم عذر خواستن.درین لحظه مادر جنابعالی سر میرسن و فقط یه تیکه ی خاص رو میخونن و بدبینی شروع شد.حالا خر بیار و باقالی ببر.پسر عمه ی گرام بنده هم میگن تا نبخشی نمیرم.امشب شده تا صبح وای میستم.فقط به خاطر تو. 

این جمله ی آخر رو داشتین؟اینجا مادر بنده سر میرسه و......خب معلومه یکم حول شدن من و یکم پنهان کاری و یکم تعصب بیجا شروع یه بدبینیه. 

جوری که پسره اصلا شب خوابش نمیبره دختره هم طبق معمول مشغول امر خطیر آبغوره گیری میشه.و این ماجرا تا ۲روز اعصابشون رو به هم میریزه.و دختره هم احساس میکنه دید دیگران تو خونه نسبت بهش فرق کرده. 

فکر نکنین دختره نخواسته بگه.دختر بیچاره از حرف زدن با مامانه میترسه و تازه کلی هم پسر عمه رو التماس میکنه که چیزی به مامانه نگه. 

دیگه ادامه ی ماجرا رو ولش.میخوام این رو بگم.خانواده های ما فکر میکنن هر جور اونا زندگی کردن درسته و کسی که بخواد جور دیگه ای زندگی کنه غلط. مثلا اگه اونا به پسر عمه شون میگن آقا حمید ما نمیتونیم بگیم حمید اگه بگیم ۲حالت داره یا بهش نظر داریم(این مال آقایونه)یا.....

اگه بخوام ازین چیزا بگم۱۰۰۰مورد هست(فکر غلط به خودتون راه ندین.ما دلمون جای دیگه است) 

 حالا میخوام چیزای دیگه بگم.امشب داشتم با یکی حرف میزدم که تو انگلیس بود.اونجا فکر کنم ساعت طرفای ۹شب بود که گفت باید بره.گفتم کجا؟گفت با دوستاش قرار دارن شبا میرن ورزش. 

با خودم میگم ما هم تو ایران میریم میگردیم با دوستامون.هی اومدم دلم رو خوش کنم نشد. 

آخه کدوم خانواده ای دختر ۱۶ساله رو میذارن ۹شب بره با دوستاش ورزش؟(دوست من همسن خودم بود)من خودم یه روز با دوستم خواستیم خوش باشیم رفتیم کافی نت(با اجازه ی بزرگترا)بعدش رفتیم کافی شاپ.وسط تفریحمون زنگ زدن گفتن دیگه نمیذارم بری...... 

ما هم که کلا با خوردن مشکل داریم دیگه کوفتمون شد خلاصه.اومدیم خونه هی حرص خوردیم. 

همین خود من وقتی مسافرت بودم ۳ظهر میرفتم پارک.تازه زبونم بلد نبودم.خانواده هم چیزی نمیگفتن.پس من نمیخوام تقصیر اونا لندازم.ایراد از محیط اینجاست.چون ما امنیت نداریم بخوایم بریم بیرون. 

تازه من که کلی آزادی دارم.بودن کسانی که حتی تا کلاسم باباهه میبرده ازون ور میاورده.یعنی این خانواده نذاشتن بچه ی بدبخت بفهمه بیرون رفتن تنهایی چه شکلیه.البته من بازم منظورم خانواده نیست. 

فقط میخوام جواب اون سوال دوستمون رو بدم.آره جونم.ما اینجا نه تفریحمون درسته نه تحصیلمون.از نظر تحصیلی که خودتون بهتر میدونین.البته کمکاری از خودم هم هست ها اما ایران شرایط رو برای رشد نداره.این همه مغر تو ایران هست حالا بجز من که درس نمیخونم(الان یعنی خودم رو جزو مغزها گرفتم؟)اما خیلی ها خودشون دنبال پیشرفتن اما به خدا نمیتونن.بعد ما میایم میگیم فرار مغزها.بله که مغزها فرار میکنن.بمونن که چی؟بمونن که هرچی جون میکنن عقب تر برن؟بمونن که ازشون هیچ استفاده ای نشه؟ 

دیگه چی بگم واست؟از چی بگم؟ما ایرونی ها چسبیدیم به این که فرهنگ داریم.بابا تموم شد.داریوش و کوروش و کی و کی الان زیر خاکن بگو خودت چی کار کردی؟ای بابا(اینجا واقعا دارم حرص میخورم) 

یا مثلا اون روز تو برنامه ی جک(شک)میگفتن که جوونا نمیدونم به تفریحای کاذب روی آوردن. 

جمع کن بساطت رو.من شهر خودم رو میگم.ما الان از وقتی یادمون میاد همین ۲تا پارک رو داشتیم که یکیش انقدر کوچیکه نرفته میبینی تموم شد.میمونه یکی. 

البته یه دونه دیگه هم هست که بهتون پیشنهاد میکنم اگه میخواین انواع کارای بد و خلاف رو یاد بگیرین زنگ بزنین آدرس میدم. 

خب حالا من باید برم دارم خطرناک میشم.فقط اومدم اگه میتونین یکم آرومم کنین.نمیدونم چیزی هست که مونده باشه؟شاید یه طرفه به قاضی رفتم.شما اون طرف وایسا هرچی داری بگو ببینم من یه الف بچه رو(الان این پستم که واقعا از زبون یه الف بچه بود.)میتونی قانع کنی؟من سر جنگ ندارم. 

و واقعا هم عاشق ایرانم.اما نه این ایران.اون ایرانی که قراره من و تو بسازیم.ایرانی که دیگه نگیم داریوش ساخت.بگیم ما بودیم که ساختیم.نگیم شاه خراب کرد بگیم ما دوباره ساختیم...... 

البته اگه بذارن.اگه جایی واسه اون ایرانی که تو فکرمه باشه(نمیتونم این جمله رو توضیح بدم.شخصا براتون میگم بعده ها) 

پی نوشت:برای اینکه سو تفاهمی پیش نیاد باید بگم من اصلا پسر عمه ندارم.این ماجرایی بود که واسه دوستم پیش اومده بود و تنها گناهش سنت شکنی بود.اما من چون سوم شخصم ضعیفه از زبون خودم نوشتم. 

برای این که مشکلشون حل شه هم واسه دوستم و هم پسر عمه اش دعا کنین. 

منتظر نظرات قانع کننده و صد البته کوبنده تون هستم(با شناختی که از مصطفی و خواهری و سانیا و...دارم این رو گفتم)خلاصه بگم آماده ی انتقادیم.

نظرات 40 + ارسال نظر
خواهری شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:00 ق.ظ

ای جانم، خوشم میاد طرفتو میشناسی (بوس)
الان دیر وقته وایسا صبح، همچین قانعت کنم که نتونی از جات پاشی :)))))
شوخی کردم، ولی میام جوابتو میدم، یه ذره داری بی انصافی میکنی، و یه ذره هم ماله جونیته :)))))
تا بعد...
یا حق

ببخشید عزیزم میشه سنتون رو بپرسم؟الان شما پیرین دیگه؟
خواهر جون به من حق بده.آخه تو نمیدونی چقدر دردناکه جوون ها رو تو هرجای دنیا میبینی شاد و خوش و خرمن.بعد ما.....
نگو خودت نمیخوای.من ازون آدمایی ام که ولم کنن ۲۴ساعته میگردم(مامانم همیشه میگه تو رو باید بدیم به راننده کامیون یا نمکی که هی ببره بگردونت)اما واقعا ایران از نظر تفریحی که باید قبول کرد ضعیفه.
تهران رو نمیدونم.آخه تو ایران به هرجا میخوان برسن میرن اول تهران رو آباد میکنن.
یه نمونه اش همین صدا وسیما که اصلش تو تهرانه.مگه شهرای دیگه آدم نیستن؟لابد میگی اونا هم دارن.اما خودت قضاوت کن.چقدر ازشون استفاده میشه(تو شهر خودشون نه اینکه پاشن برن تهران)
شاید میگی شهرای دیگه فیلمای قوی نمیسازن.اما عزیز من تو هم جای ما بودی قوی نمیساختی.آخه اصلا شهرای دیگه رنگ صدا و سیما رو دیدن؟نگو تهرانی ها ندیدن که باور نمیکنم.اونا اگه بخوان میتونن برن اما ما تنها راهش رفتن به تهرانه.اگر خوب بازی نمیکنیم(شهرستانی ها)واسه اینه که باهامون کار نشده......
حالا این یه موردشه.فعلا جواب این رو بده.
در ضمن من ایرانم رو دوست دارم.و دوست دارم بمونم و آبادش کنم.اما اگه بدونم تلاش ما ها مثل راه رفتن رو دوی ثابت نیست.
آخه میدونی که تو مملکت ما آدما بیشتر از پیشرفت عقب گرد میکنن.
همون یا حق

سفید برفی شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:06 ب.ظ http://barfiee.blogfa.com

یلدا جون خارج رفتن سخته!نه سختیش به همین اندازس که من یه کلمه نوشتم و نه راحتیش به همون چند خطی که تو نوشتی!...من کاملن موافقم که سیستم بسیار اشتباهی داریم اینجا!!!انقدرم داغونه-اونم از ریشه!!!!-که فکر نمیکنم درست شدنی باشه!با اینکه چندین بار شرایطش پیش اومده وقتی کمی بیشتر فکر کردم دیدم که من خودم رفتنو دوست ندارم.توام بیشتر فکر کن.خیلی عمیق تر از مسایلی که نوشتی!اگه ۴تا چیز بد میگی تز اینکه اینجا چه طوری همه چیز سعی کن به مزیتاشم فکر کنی حتمن!پس به خودت و فکرت خیلی بیشتر فرصت بده.

سلام عزیزم.من اینا رو میدونم.بدترین چیزش دوری از خانواده است.اما اوضاع ایران واسم غیر قابل تحمل شده.
من بازم بیشتر فکر میکنم.نمیدونم چی بگم.

سفید برفی شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:16 ب.ظ http://barfiee.blogfa.com

در ضمن لینک شدی خانومی!

ممنون

خواهری شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:53 ب.ظ

bar migardam, ba in sefid bari khanom ham movafegham,
shoma ham felan jilizo viliz nakon ta man biam, chemani dare javon to sene to inghade ghati!!!!

شما که هوز چیزی نگفتی.
برمیگردم

روانی شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:50 ب.ظ

اخه بچه جون تو رو چه به چت کردن بشین درستو بخون اصلا اون شماره مامانتو بده من کارش دارم

مرسی واقعا از ابراز همدردیت.
یادداشت کن۰۹۱۵........تا اینجاش رو بنویس تا بعد بقیه اش رو بگم

آرزو شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:58 ب.ظ http://anahita718.blogfa.com/

عجب ماجرایی بود .چی همه وقت تایپ کردی هاااااااااااااااااااااا
آره من از دوستای روانیم بازم بیا پیشم خوشحال می شم.

کدوم ماجرا رو میگی؟ما اومدیم(بی جنبه که شاخ و دم نداره)

علی تنهاست شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:54 ب.ظ

سلام...دوست جدید نمی خوای یلدا خانم؟ یا برادر جدید ؟
باعث افتخاره منه که من رو به برادری بپذیری یعنی یلدا بشه خواهر جونم...یعنی میشه؟ جوابش با تو
راستی چقدر دلم سوخت به حاله پسر عمت یا همون دوستت و دختر داییش.طفلکی شب خوابش نبرده.الهی !!!
راستی سلام میکنم به همه ی دوستای گلت که اینجا برات کامنت میذارن.امیدوارم حاله همتون خوب باشه و زندگی به کام

سلام.دوست که فعلا داریم.فقط براد موجود نمیباشه که گیر آوردیم.
در ضمن اشتباه نکن دختره دوست منه نه پسره.آخه جمله ات مشکل داره.
اونا هم سلام میدن.
نه بچه ها؟
چقدر شکل داداش مصطفی میحرفی شما.خوشمان آمد

خواهری یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:50 ق.ظ

man migam barmigardam, barmigardam vali barghashtanam daste khodas, na vali kari pish omad asan khone nabodam, shoma hamchenan vaysa ta man biam, vali ghol dadam,miam..
vorojak jom nakhor omadam.

چشم.ما منتظریم.
وروجک که میگی منم؟وا!چرا؟البته وروجک رو دوست دارم

علی تنهاست یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:13 ب.ظ

سلام خواهر گلم
آخر نفهمیدیم از رشته ی ریاضی میشه رفت حقوق خوند یا نه؟
یک چیز دیگه چرا همش به اونایی نگاه می کنی که شرایطشون از ما بهتره مثل اون دختر گل که الان انگلیسه.
چرا دخترای افغانی رو نمیگی که حتی بیچاره ها اجازه ندارن از خونه بیان بیرون وغیر از خونه داری و برده ی مردان بودن چاره ای ندارن و مثل یک کالا بهشون نگاه میشه.
یا اون دختری که تو ایران خودمون روی ویلچر نشسته و نصفه بدنش فلجه
یا اون بچه ی دو سه ساله بیچاره تو آفریقا که از شدت گرسنگی شکمش باد میکنه و باید غذاش رو از تو آشغال ها پیدا کنه
بازم بگم؟
احساس میکنم از زندگی خیلی گله داری...شاید هم حق داری...ولی اونی که بتونه توی بدترین شرایط( البته شرایط ما بدترین نیستخیلی هم خوبه و از خیلی ها هم بهتره) خدا رو فراموش نکنه و شرایط رو به میل خودش تغییر بده کار کرده.ما ایرانی ها عادت کردیم که مشکل رو بندازیم گردن دیگران.ولی بنظر من همش تقصیر خودمونه.

ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیرو ما بانفسهم

ببین داداش گلم اگه من بیام بگم ما از افغانستان بهتریم که میشم مثل ا.ح.م.د.ی. ن.ژ.ا.د.که کم کاریه خودش رو توجیح کنه.
بعدش هم اینجوری به نرت میشه پیشرفت کرد؟یه مشاوری داشتیم میگفت تو (من)ازونایی هستی که میخوان دنیا رو تغییر بدن اما خودشون رو هم نمیتونن تغییر بدن.من خیلی بهم برخورد اما ازون روز تصمیم گرفتم حداقل خودم و اطرافیانم رو تغییر بدم.

خواهری یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:20 ب.ظ


گفتم ویسا،بر میگردم، حالا دیدی من امدم نبودی، اینجری قرار میزارن با مردم؟

به بین یلدا جون، متأسفانه جونایه ما فکر میکنن همه چی تفریح و گردش و خوش گذرونیه،
مخالفه تفریح هم نیستم، ولی نمیشه تقی به تقی خورد هی قر کنن پاشن برن خارج، به خدا
اینایی که میگن خارج بهشته و آزادی و همچی هست، به خدا اینجوری نیست، آزادی زیاد برا انسان ضرر داره،
فکر نکن منظورم اینه که باید تو قفس زندگی کنیم، منظورم اینه که هر کسی هم جنبیه آزادی رو نداره
خیلی ها وقتی میان خارج خودشنو گم میکنن، بی حجاب میشن، لباسا از بالا و پایین کوتاه میشه،
آخرشم فکر میکنن بی خدایی کلاس داره، کلاً خدا رو هم فراموش میکنن، تو باید به خودت نیگاه کنی،
به چند سال دیگت نگاه کن، دوست داری آزاد باشی ولی هیچ چیزی از خدا نداشته باشی؟
البته اون ترفیشو هم داریم ها که آمدن خارج،حجاب بشون نمازشون همه چیزشون هم سره جاشه،
ولی از قدیم گفتن، تا چیزی رو از دست ندی چیزه دیگرو نمیتونی به دست بیاری.
وقتی کسی آزادی اونجوری بخواد بدون یه سری از قرق های الهی شکسته میشه، فرهنگ های بیگانه تأثیر میزاره،
بچه هایی که اونجا متولد میشن اون پایبندی به خدا رو که ما داریم ندارن، البته همیه اینا برا
اون کسی هست که خدا براش مهمه، نمیخاد خلاف رضای خدا عمل کنه، و میدونه که این دنیا موقته،
و کارهایی رو که ما اینجا داریم میکنیم، نتیجش رو اونجا خواهیم دید.
ویلا اون کسانی که برا خدا ارزش قیل نیستن تو همین ایران هم میتونن مسه خارج برخورد کنن، کما اینکه
خیلی از این کارهایی رو که تو خارج اتجام میدن، تو ایران هم داریم.
پارتی گرفتن، مهمونی رفتن، دوست دختر و دوست پسر گرفتن، مشرب خوردن، کارهایه خلاف عفت...
و هزارتا مفسده دیگه.

یلدا جون، هر آزادی هم به نفع انسان نیست، خیلی چیز هارو الان متوجه نمیشیم،ولی وقتی که بزرگ تر شدیم،
میبینیم چقدر اون دسته از افرادی که مشکل های اخلاقی،طلاق، خیانت زن به شوهر یا شوهر به زن،این ها همش
ناشی از آزادیهایه بی قانونه، بزرگ تر که بشی، وارد جمع بشی گرگ های زیادی رو در لباس انسان میبینی،
که اگه تربیت اینجوری پدر مادر نباشه، بیشک در همون قدمه اول گرفتارشون میشی.

خدا رو شکر کن یلدا که خدا همچین خانواده با همچین پایبندی به اصول اخلاقی بهت داده،
خیلی از این دختر هایی که الان بزرگ شدن و منحرف شدن، باهاشون که حرف میزنن، میگن ما تربیت درست نداشتیم.

عزیزم قدر این پدر و مادر رو بدون و دستشون رو هم ببوس، و بالاتر از همه خدا رو شکر کن که همچین نعمته
بزرگی رو بهت داده.
(راستی اینم بگم که تو خیلی دختر با عقل و منطقیی هستی، برا همین باهات صحبت میکنم، اگه میدونستم با عقل تصمیم نمیگیری و فکر نمیکنی اصلاً حرف نمیزدم)
بازم اگر سؤالی یا نظری داشتی با کمال میل میشنوم.

مراقب خودت باش،
یا حق

من خیلی ها رو قبول دارم.تو اقوام داریم کسانی که رفتن اونور و حجاب رو کنار گذاشتن.اما اونا اینور هم حجاب نداشتن.پس به محیط نیست.من خودم اوایل فقط تو خیابون روسری سرم میکردم وقتی هم مسافرت رفتم تو یه استخر مختلط رفتم.
اما الان که به حجاب ایمان آورم و خودم انتخاب کردنم خیلی بیشتر رعایت میکنم.من فکر میکنم این محیط ها گاهی هم باعث تقویت ایمان میشه.مثلا اون روز تولد دختر عموم همه ی دخترا بی حجاب بودن (منظور فقط روسری نداشتنه)به جز من.سخت بود اما باعث شد لذتش رو حس کنم.این که خانواده ی پدریم زیاد اهل حجاب نیستن(روسری رو میگم)باعث شد که من دیگه کنار نذارم(روسری رو میگم)چون خیلی چیزها رو تحمل کردم .نگاهها عوض شده بود.اما چون ایمان داشتم لذت میبردم.
حالا قانع شدی که آدم اگه ایمان داشته باشه این چیزا روش تاثیر نمیذاره.
راستی چرا میگی دوست پسر داشتن فساده؟الان یعنی من که با کیمیا دوستم مفسده ام؟
واقعا ازین حرفت دلگیر شدم

علی تنهاست یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:41 ب.ظ

خانم خواهری

اکثر حرفاتون رو قبول دارم...

به نظر من هم یلدا جون باید قدر پدر مادرش رو بیشتر بدونه

یعنی ما بریم شما راحت غیبتتون رو بکنین؟
جواب کامنتش رو بخون.جواب تو رو هم دادم

خواهری دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:00 ق.ظ

Ali agha shoma chand saletone?

میزنمتا.با دادااش من میحرفی؟
هر وقت من بودم بعد بحرف.خوبیت نداری با یه نامحرم تنهایی حرف زدن.
به مامانتون میگما

خواهری دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:34 ق.ظ

rasti yalda,koja zendegi mikoni? kodom shahr?

من اطراف مشهد.اسم شهرمون قوچانه

علی تنهاست دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:21 ق.ظ

خانم خواهری سلام
ببخشید تو پست قبلیم سلام یادم رفت

چه فرقی میکنه چند سالمه خواهرم؟
شما خودت چی حدس میزنی که چند سالم باشه؟

یلدا خودش باید اگه دوست داشت جواب بده که کجا زندگی میکنه...از من میپرسین؟...اگر هم بدونم شاید راضی نباشه بگم

خوشحالم که یلدا دوستای به این دلسوزی و مهربونی داره

یا حق

سلام.ممنون که انقدر واسه من کامنت میذاری و مخاطبت منم(علنا میگم حسودیم شد)
ما بریم دیگه.

خواهری دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:43 ب.ظ

agar molaheze befarmayd avalesh goftam,yalda jon koja zendegi mikoni, az shoma naporsidam!!!

دمت گرم.خوب حالش رو گرفتی.
ایول ایوله ایول خوهاری یله ایول.......
دوستت دارم خواهری(الان این رو با لحن نفس تو فیلم دلشکسته وقتی امیر علی ازش خواستگاری کرد بخون)

خواهری دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:04 ب.ظ

راستی ببخشید،منم یادم رفت جواب سلامتون رو بدم،آخه شوکه شدم !
و علیکم السلام.
یا حق

چرا؟
بخشیدمت.برو راحت باش.توبه ات پذیرفته شد.

علی تنهاست دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:07 ب.ظ

وای ببخشید...حق با شماست...فکر کردم دنباله ی پست قبلیتونه !!!

قرار شد حدس بزنین من چند سالمه؟ من بین 20 تا 30 سال سن دارم.حالا شما دقیق ترش رو حدس بزنین؟

خواهش میکنم داداشم.
بابا این نازش زیاده.ولش کن.بیا خودم حدس بزنم.......بعدا به خودت میگم.
راستی خواهری گول این رو نخور.تا جایی که من میدونم بالا۴۰سالشه و تازه نوه دار شده.اسم نوه شم یلدایه.

خواهری دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:21 ب.ظ

ترجیح میدمشما بگین تا من حدس بزنم!
در ضمن دلیل انتخاب این پسوند، بعد از اسمتون چیه؟ "تنهاست"

من به علی جونم گفتم تو اهل حدس نیستی.

سانیا دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:05 ب.ظ

سلام عزیزم
خوبی ؟
حرفاتو خوندم...چه قبولش داشته باشم چه نه این رو قبول داری که به هر حال الان باید درس بخونی؟عزیز دلم در هیچ رشته ای منع رفتن به خارج وجود نداره...می تونی فوق بری خارح و چه بهتر که لیسانست رو این جا بگیری...
مراقب خودت باش

سلام.ازین ورا.
جواب این سوالت رو نمیدم چون میدونم فقط یه تعارفه.ما خیلی وقته با هم دوست نیستیم.البته نمیدونم چرا.
قلوا دارم.اما اگه حقوق ایران رو بخونم انگار قانون اساسی ایران رو خوندم پس نه میتونم وکالتم رو خارج بخونم نه میتونم اونجا وکیل شم(یعنی وکالتم رو ایران بگیرم)

خواهری سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:32 ق.ظ

بعد بهت میگم وروجک میگی نه!!
الان دوباره کجا جیم زدی؟

نه دیگه گفتم وروجک باحاله.من رو یاد این بچه ها میندازه که یه جا بند نمیشن(واقعا این شکلیم؟)
الان اینجاام.اما اون موقع عروسی

علی تنهاست سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:03 ق.ظ

سلام خواهری

اوه الان که شما گفتی تازه روش فکر کردم.منظورم این نبوده که من تنهایم و بقیه بیان بامن دوست بشن.
منظورم اینه که نباید تو این جامعه از تنهایی ترسید بلکه انسان هر چه تنهاتر بشه شاید به خدا نزدیک تر شده باشه.
منظورم تنهایی علی است. که میرفت توی چاه گریه می کرد آخه اون موقع سنت شکنی می کرد و همه باهش مخالف بودن و تنها بود.
منم دوست دارم سنت شکنی کنم پس شاید روز به روز تنها تر بشم.

حالا اجازه بده یک سنت شکنی کنم : آی دی من تو یاهو khosroazadi یه . اگه دوست داشتین اونجا می تونیم یک کم با هم بیشتر آشنا شیم . دوست ندارم صفحه یلدا جون با این حرفا پر بشه . اینجا فقط برا یلدا باید کامنت گذاشت . البته این آی دی موقتیمه.زیاد آن نیستم باید یک ساعت خاص قرار بزارین تا بیام. خبرش با شما

تو چه دردسری انداختمت داداشم(افتاد؟)
جلو چشم خودم باشین بهتره.این خوهری هم بدون من هیجا نمیاد.

خواهری سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:55 ب.ظ

و علیکم السلام!
من هم برا احترام به این طرز فکرتون، خلوتتون رو به هم نمیزنم و مزاحمتون نمیشم.
فقط یه نکته رو به یادگار از من داشته باشین، بزرگان میگن، اگر با جمع بودی و در اونجا به یاده خدا باشی مرد راهی، و ایلا کناره گیری از خلق خدا مورد رضای خالق نیست.
فقط هم از تنهایی حضرت امیر الگو نگیرین، حضرت حضور پر رنگی در بستر جامعه داشتن.
ایشالا خدا توفیق خود شناسی رو بهتون عنایت کنه.
یا حق

ایشاا..../آمین ....
بابا این بچه گوشه گیر نیست که فقط شکل درویشا شده.که اونم خودم میبرمش آرایشگاه درستش میکنم.

علی تنهاست سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:46 ب.ظ

سلام خانم خواهری

من منظورم از تنهایی علی این نبود که گوشه نشینی می کرد و خلق خدا رو فراموش کرده بود...و دقیقا برعکس به خاطر همین خلق خدا این همه سختی ها و رنجها و مجاهدت ها رو به جان خرید.

از دعایی که برام کردیم واقعا ممنونم...این رو راست میگم...خودم هم دوباره برای خودم دعا می کنم

خدایا : به من توفیق خود شناسی رو بده و نذار در مسیر گمراهی و جهالت قرار بگیرم...به من توفیق خدمت به خلق خودت رو بده...می دونم که خیلی تا حالا به خودم بد کردم .حق داری اگه به حرفام گوش ندی...چون تا حالا خیلی وقت ها پام لغزیده. این رو اقرار میکنم...ولی تو رحیمی...رحمانیتت که مربوط به من نمیشه چون من خطا کارم...فقط به من رحم کن...

خانم خواهری امیدوارم از اینکه آی دی ام رو دادم ناراحت نشده باشین...گفتم سنت شکنی هزینه داره...امیدوارم سوء تفاهمی پیش نیامده باشه

خدای من : من رو از جهالت غفلت ناآگاهی مصون بدار . مبادا روزی از روی غفلت با اهرم نام تو و دین تو ابزاری بشم برای تخریب نام تو و دین تو مثل برخی از خفتگان جامعه کنونی!!!

ما هم میگیم آمین.تو بلند بخون.
سوتفاهم کیلو چنده؟این خواهری خیلی گله راجع به تو هم فکر بد نکرد.
مگه نه دوست جونم؟

خواهری سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:35 ب.ظ

و علیکم السلام!
میخواستم چند نکته رو خدمتتون عرض کنم، البته اگه ناراحت نمیشین:
1. بد نیست وقتی نام ولی اعظم خدا رو میارین، یه (ع) هم بعدش بفرماین.
2.حضرت امیر که عالم امکان تحت فرمانشون هست، ایشون ولی الّله اعظم هستن اون داستان چاه هم بعد دنیایی آقا بود.
ویلا همه موجودات تحت فرمان مولا هستن.
3.و اما حضرت اکرم الاکرمین، خوبی چنین مولایی اینه که میگه حرفاتون فقط به من بزنید نه بنده های من.
4. بعضی از سنت ها بسیار خوب هستند، و نیازی به شکسنتن نیست! (من ناراحت نشدم :))
5. ایشالا بی بی فاطمه زهرا (س) رو الگو قرار بدیم و همیشه برا دیگران دعا کنیم که ایشالا که چند برابرش رو بهمون بر میگردانه.

در سایه سار حضرت دوست که هرچه داریم از اوست،
یا حق

سلام(جواب سلام کسی که به یکی دیگه سلام میده هم واجبه؟بابا من مردم انقدر سلام دادم.الان میدونم که میگی اشکال نداره سلام چیز میاره.منظورم همون سلامتی و این حرفاست)
۱.سخت نگیر.حالا منم نصیحتش میکنم خودش رو اصلاح کنه.
۲.اینا یعنی چی؟
۳.حضرت چی؟بابا زیر دیپلم حرف بزنین.بچه اینجا هست.نکنه اینا رمزه؟
۴.منظورتون سنت حسنه ی آی دی دادنه؟یا معذرت خواهی؟یا ناراحت شدن؟
۴.بذار اون علی(ع)رو الگو بگیره ما فاطمه رو.
به به.چه شعر قشنگی فقط یه ریتم قرناک کم داشت.
یا حق

معصومه چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:12 ق.ظ http://ordibehesht1369.blogfa.com

سلام..پیو ندت دادم..موفق باشی...

من هم الان میدم

خواهری چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:21 ب.ظ

یلدا جون سلام،
یه راست بریم سر جواب های شما،
اگه دقت کرده باشی من هم گفتم، هم بی حجاب هست، هم بر عکس ،گفتم خیلی ها رفتن خارج و حجاب شون هم حفظ کردن،
همینطور که گفتی بستگی به ایمان و تربیت خانوادگی داره، ولی اون نکته یه مهم اینه که اگر آزادی در خارج رو بخوای خود به خود یه سری از چیز های دیگرو از دست میدی.
چه بخوای قبول کنی چه نخوای، بعضی از حریم ها شکسته میشه، حرمت ها حفظ نمیشه، روابط زن و شوهر از حریم خانواده بیرون میره،
فرهنگ ها تبدیل میشن(خودتو بکشی هم در یه زمان و مکان خاص باید با فرهنگ اونا زندگی کنی.)

و اما موردی که گفتی، ببین یلدا جون من عادت ندارم برا خوشایند دیگران، کار اشتباهی رو خوب جلوه بدم، اگر هم یادت باشه،چند وقت پیش در مورد دوستیتون گفتم بهتره تمومش کنید، این نظر من بود.
ولی بهت گفتم خودت باید تصمیم بگیری، چون چند وقت بعد اگه مشکلی پیش امد تقصیره دیگران نندازی، بهت گفتم اگه تصمیم بر ادامه گرفتی بازم در کنارت میمونم(با اینکه بر خلاف نظرم بود) چون دیدم بچیه عاقل ای هستی،
حالا این حرفی رو که میخوام بهت بزنم، چون دوستت دارم بهت میگم، ویلا اگر برام مهم نبودی، اصلاً هیچ حرفی بهت نمیزدم، حالا هم که میگم، میخوام ناراحت نشی، و مسه یه خواهر ازم قبول کنی.

- چه بخوای قبول کنی یا نه دوست پسر برای دختر، و دوست دختر برای پسر در اسلام حرام است، حالا میخواد چت کردن باشه، تلفنی باشه و هر چیز دیگه... به همین سادگی، هیچ تبصره و ماده ای هم نداره.

من وظیفه خواهری مو انجام دادم، دیگه بقیش بستگی به خودت داره، میخوای ایمانت رو برای خدا بالا ببری،یا میخوای از نفس پیروی کنی! (خودت باید تصمیم بگیری)

(نگو که این دوستی از روی نفس نیست، چون همچین چیزی امکان نداره، خدا فطرت هرکسی رو پاک آفریده،انسان دوست نداره خلاف رضای خدا عمل کنه،این نفس که انسان هارو به بدی امر میکنه(این تیکه آخر آیه قران بود))

مراقب خودت باش نازنین من (بوس)
یا حق

سلام.
اون که بله.اما اینجوری هم نیست که اونجا بریم تو گناه غلط بزنیم.
در مورد دوستی هم باهات موافق نیستم و اگه بخوام جوابت رو بدم میترسم دوستیمون به هم بخوره.
بوس با یه دل پر درد

خواهری چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:28 ب.ظ

برا حضرت فاطمه (س) یادت رفت (س) بزاری!
(در ضمن اونجا منظورم این بود که، حضرت زهرا (س) تو قنوت نماز هاشون همیشه اول همسایه هارو دعا میفرمودند.)

ماشاا... این علی انقدر دوست داره به همسایه ها نمیرسه.واسه اونا دعاکنه کلی هنر کرده

خواهری چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:34 ب.ظ

من هم برا همین گفتم، چه بخوای قبول کنی و چه نکنی، اسلام و خدا اینو میگن.
نازنین، همیشه تو زندگیت سعی کن اول دنبال به دست اوردن دل خدا باشی تا خودت.
قربون اون دل، درد دارت برم من که اینقده نازکه :)
ولی اگه خواستی دلایلتو بگو، البته نه از سر احساسات ،بلکه از روی منطق که همیشه داری.
منم سعی میکنم منصفانه جواب بدم.
یا حق

خواهری به خدا خسته شدم ازین چارچوبا.
اسلام دوستی دختر پسر رو حروم کرده چون امکان داره به فساد کشیده بشن.امکان داره به ربطه ی جنسی برسه.امکان داره باعث تحریکشون بشه.
اگه ازین بابت ها خیالت راحت باشه(فرض کن از دل اون خبر دارم)اسلام چرا ممنوعش کرده؟

خواهری چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:35 ب.ظ

mibinam comment ro tabdil be messenger kardi!

گفتم شاید گناهش کم شه.آخه من و کیمیا همین جور حرفا رو که به علی میزنم میزنیم اما تو مسنجر.میخوام بگم کیمیا بیاد اینجا که پاک بمونیم.
البته یه چیزی بگم که نگی نگفتم.ما خیلی وقتا از عشق حرف میزنیم.اون باعث گناهمون شده؟اگه آره خب پس از عشق نمیگیم.

علی تنهاست چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:59 ب.ظ

سلام یلدا جان
سلام خانم خواهری

هیچ آدابی و ترتیبی مجوی...هر چه می خواهد دل تنگت بگو

من اینطوری با علی و فاطمه و خدا راحت ترم تا این طوری (س) (ع) و...

شما خیلی سخت می گیری ؟!...

مثکه حق ندارم برا خودم دعا کنم...حالا خوب شد جلوی خدا از خودم تعریف نکردم

چرا هر رابطه ای بین پسر و دختر رو هوس می دونین ؟ نکنه الان سوال جواب هایی هم که به هم میدیم هوسه ؟

اگر دو نفر با هم چت کنن البته از نوع بحث های علمی و فلسفی و عقیدتی نه از نوع احساسی و عاطفی باز هم اشکال داره ؟؟؟

سلام.
ممنونم داداشم.
ببین خدا با احساسم مشکلی نداره فقط در صورتی که بدونی این حرفای احساسی باعث نمیشه حرفای دیگه ای که گناه داره رد و بدل شه.من خدا رو مثل خواهری نشناختم.من به این شناختم ایمان دارم.
من میدونم خدای من انقدر خوبه که کمکم میکنه خودم رو حفظ کنم.و نمیذاره این رابطه گناه آلود بشه.
علی جون خیلی ازت ممنونم.

علی تنهاست چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:10 ب.ظ

خواهر گلم

خطاب سخنم با تو نبود

این سوال رو از خانم خواهری کردم ببینم به عقیده ی ایشون این نوعش هم آیا اشکال داره؟

جواب خواهر خودم رو بدن میدم

ای نامرد.اصلا من دیگه جواب کامنت نمیدم.
ازشون بپرس اون نوعش که من گفتم چی؟
اگه واقعا احساس کنی عشق به اون(کیمیا)تو رو به خدا هم نزدیک کرده این یعنی گناه ؟
فکر میکردم واسه نتیجه گیری در مورد خوب یا بد بودن باید ببینیم عاقبت اون کارمون چیه.اگه عاقبتش نزدیکی به خداس پس نباید گناه داشته باشه

علی تنهاست چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:17 ب.ظ

خواهر

راستی یادم رفت...در مورد دخترای افغانی.
من نگفتم که اونا باعث بشن ما شرایط رو بپذیریم و به فکر تغییر دادن شرایط نباشیم.بلکه انسان با یاد چنین نمونه هایی خدا رو شکر میکنه و باعث میشه که هی ناشکری نکنه.

برای پیشرفت و تغییر باید به افراد موفق نگاه کنیم و برای نیفتادن تو چاه ناشکری باید ...

راستی چی بد شد.مثکه روزی دو تا پست بیشتر نمی شه نوشت ؟ آره ؟
پس تا فردا ساعت 0:00:01 بای

یا حق

سلام.
حالا فهمیدم چشم.
چرا میشه.بهونه نیار

علی تنهاست چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:22 ب.ظ

خطاب به خواهرم

کلا هر کاری که انسان رو به خدا نزدیک کنه خوبه .

میشه یک کمی توضیح بدی کیمیا چه طوری تو رو به خدا نزدیک میکنه ؟

باشه داداشم.مثلا وقتی دلم براش (واسه کیمیا)خودم رو به هر دری میزنم تا پیداش کنم.شاید باورت نشه اما منت هر غریبه ای رو میکشم که فقط ۱زنگ بهش بزنه و بگه onبشه.اما میبینم هیچکس کمکم نمیکنه.پسرا که تا یه دختر رو ساده گیر میارن و میفهمن بهشون نیاز داره از هر روشی که شده میخوان ازش یه استفاده ای بکنن.وای.نمیدونی آخرین بار چه بلایی سرم اومد.یکی قول داد بهش میزنگه بعد رفت شماره اش رو تو چت روم پخش کرد.من فقط نگاه میکردم که دیگران چی میگن و اشک میریختم.
بگذریم.دخترا هم که نمیتونن بزنگن.چون اکثراا مشکل خودم رو دارن.تنها کارم میشه دعا کردن.دست به دامن خدا میشم.التماسش میکنم و میگم کیمیام رو بر گردونه.گاهی فقط چند روز التماسش میکنم.انقدر به درگاهش زاری میکنم تا جوابم رو بده.
یا وقتی دنبال یکی میگردم که بتونه آرومم کنه(مثل وقتی گفت نامزد داره)فقط قرآن میخونم.و میبینم که معجزه میکنه.
و کلا باعث شده احساس کنم خدا رو دوست دارم و بهش نزدیکم.
اما اگه خدا کیمیا رو ازم بگیره ....میترسم علی.به خدا میرسم...میترسم کاری بکنم که خدا من رو نبخشه.میترسم یادم بره اگر هیچکس رو نداشته باشم بازهم خدا هست....
دعا کنین خدا ما رو از هم جدا نکنه.من واسه عشقم سختی زیاد کشیدم.یه روز که اومدی یاهو هماهنگ کن تا بیام و برات بگم.
اگه بدونن چه کارایی واسش کردم و از همه چیزم گذشتم نمیگن هوسه.نمیگم دوست داشتنه قبول دارم عشقه اما من میخوام به دوست داشتن برسم........
بسه دیگه.توضیح دادم

خواهری چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:33 ب.ظ

اول یلدا:
یلدا مشکل اینجاست که خیلی بخودت اطمینان داری(ناراحت نشی،منظورم به نفسته) شیطان خیلی آب زیره کاه تر از این حرفاس،
راه هایی رو که بلده واسه گول زدن ما آدما خیلی زیاده و در همشون هم استاد.

مشکل دومت اینه که: خانه از پایبست خرابه، منظورم اینه که اصل دوستی مورد داره، تو به خدا نزدیک شدن رو بد برداشت کردی،
نزدیک شدن به خدا این نیست که برای انجام کار حرامی که خوده خدا گفته از خودش کمک بگیری( یلدا میخوام چیز هایی بهت بگم ،ممکنه تلخ باشه، ولی هیچ دشمنی باهات ندارم، اینارو همشو از روی محبت بخون و ناراحت نشو فقط فکر کن)
اینجوری فقط داری خودتو گول میزنی.
شیطان خیلی قدرت منده، خیلی کار ها میتونه بکنه، که تو فکر کنی خدا واست کرده، پس فکر کنی مورده رضا ی خداس.
مسئله اینجاس که ما نمیدونیم و نمیتونیم کار شیطان رو از کار خدا تشخیص بدیم(مگر کسانی که بر اثر تهذیب نفس به مرحله ای رسیده باشن که بتونن تشخیص بدن،امیدوارم منظورم رو متوجه شده باشی)
اگر فکر کنیم که میتونیم. همین اول گمراهیه، برا همین خدا میفرماید، از مکر ،بر حذر باشید.
ولی همه این تنها یک راه حل داره، اونم همونی که خوده خدا گفته: از من کمک بخواهید.
- این معنی آیه قران است: نفس همیشه شمارو به بدی امر میکند، مگر اینکه خدا بهتان رحم کند (یعنی کمکتون کنه و نجاتتان دهد).

یلدای ناز من، اصراری ندارم که تو کاری خلاف میلت انجام بدی، فقط چیز هایی رو که خدا بهم مرحمت کرد رو دارم بهت میگم که اون دنیا خدا نگه چرا چیز هایی رو که میدونستی به بنده هام نگفتی،شاید میتونست کمک حال کسی باشد.

تو تا با خودت کنار نیای و راه خوب رو از بد تشخیص ندی ، دیگران کاری نمیتونن بکنن.نمیگم من راه خوب رو بلدم،چون این راه برا هر کس متفاوت هست، بنابراین خودت باید بخوای، در هر زمان هم که دوست داشتی من مثل یه خواهر در کنارتم کمکت میکنم تا جایی که بتونم، به امید خدا.


فدای خواهر عزیز و دوست داشتنی خودم (یه بوس ابدار:))
یا حق

سلام.
من به عشقم ایمان دارم.اما قبول هم دارم که امکان داره پام بلغزه.واسه همین ازت کمک میگیرم.
نزدیک شدن به خدا مگه غیر از دوست داشتنشه؟وقتی روزها باهاش حرف میزنی و گریه میکنی و میبینی بهتر از هرکسی برات دل میسوزونه و جوابت رو میده بهش علاقه مند میشی(دقیقا من به همین دلیل به کیمیا علاقه مند شدم)و انقدر بهش نزدیک و نزدیکتر میشی که دیگه عشقش قلبت رو میگیره.
من خدا رو دوست دارم و از وقتی به دارلینگ علاقه مند شدم این احساس رو پیدا کردم.میدونم باور نمیکنی.اما اگه کتاب نامه های عاشقانه ی یک پیامبر از جبران خلیل جبران رو بخونی میفهمی چطور از یک زابطه ی دوستانه تونستن به عشق خدا برسن.
حتما بخونش بعد حرف میزنیم.
عجب.خواهر عزیز؟نمیدونم چی بگم.
بوس

خواهری چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:06 ب.ظ

سلام،
-علی آقا جواب شمارو هم تقریباً تو کامنت قبلی گفتم.
-اون شعری که شما نوشتید، درست.
من با تفکر شخصی شما مخالف نیستم، ولی به نظر من وقتی میخوایم با خالقمون و یا امامان صحبت کنیم بهتره نهایت ادب رو رعایت کنیم.
مثال سادش اینکه شما کسی رو که دوست داشته باشی و برات قابل احترام باشه ،میخوای صداش کنی یه آقا یا خانم اول اسمش میزاری، من اینجوریم حالا شما رو نمیدونم.
در صحبت کردن با خدا من راحتی خودم رو در نظر نمیگیرم، بزرگی و احترام به خدا برام مهم تره، چرا تو نماز میگن دوزانو بشینید، اگه براحتی بود،خوب میگفتن چارزانو بشینید دیگه! اینطور نیست؟
حالا هم این بستگی بخودتون داره که چقدر برا خدا و ایمه احترام قاعلید.
- در رابطه با دعا کردن، اگر ناراحت نمیشدید و خوب نوشتیه من رو میخوندید، متوجه میشدین که ،منظورم از اون کلام این بود که :
1. بهتره همیشه در خلوت با خدا صحبت کنید،
2. اون مورد در باریه حضرت زهرا(س) هم بخاطره این بود که دعا تون زودتر مستجاب شه،
چون میفرمایند خدا دعا ای که در حق غیر بشه رو زودتر در مورد خود فرد مستجاب میکنه.
3. مثل اینکه شما حرفهای بنده رو خوب نخوندین،و یا خوب متوجه نشدین،
نگفتم هر رابطه بین دختر و پسر هوسه، گفتم این نوع رابطه ها حرام است، این رو هم بنده نگفتم،خدا میفرمایند.ولی بستگی به فرد داره که چی برداشت کنه، اگه واقعاً سؤالی که پرسیدین :"این سؤال و جواب ها هوسه؟ "، اگه واقعاً فکر میکنید که منظورم اینه، که من متاسفم، چیزی ندارم بگم!
شما سؤال هایی پرسیدین که خیلی بچگانس! نمیتونم جوابی بدم.
سخنانی که گفتم منظور بدی نداشتم، ولی مثل اینکه به شما بر خورده، همینجا از حضورتون عذر میخوام اگر حرفی زدم که باعث بی احترامی شده، به همین خاطر دیگه مزاحمتون نمیشم، ایشالا در تمام مراحل زندگی موفق باشید.
خدا نگهدار
یا حق

چون داداش علیم از من داشت دفاع میکرد وظیفه ی خودم میدونم ازش دفاع کنم(این حرفا صحنه ی جنگ رو یادم مینداره)
من فکر میکنم گاهی آداب و رسوم و این احتراما ما رو از خدا دور میکنه.مثلا امثال شما میگن نباید دراز کشیده قرآن خوند.خب شما فرض کن یه اتفاقی واسم افتاده و خیلی بیقرار شدم.و قرآن آرومم میکنه.اما چون حال ندارم نمیتونم پاشم بشینم یا اصلا حوصله ی صاف نشستن ندارم.یعنی میگی قرآن نخونم؟این من رو از خدا دور نکرد؟
منظورت چی بود؟من هم نفهمیدم؟فرق رابطه ی من و علی و من و کیمیا در اینه که من و کیمیا هم رو دوست داریم و یا عاشق همیم اما با علی نه؟
یعنی ما به خاطر عشق گناه میکنیم؟پس اگه با هم چت کنیم و حرفهای عاشقانه نزنیم حله؟شاید از نظرتو بچه گانه بیاد اما واسهه من سوال بود.
خداوند همه ی ما رو به راه راست هدایت کنه(منظورم خودم بود که به خاطر عشق به کسی که واسه حفظ نجابتم عکسم رو هم نشونش ندادم گناهکار شدم)
یا حق

Mahya چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:08 ب.ظ

akhe ghorbunet beram in ke narahaty nadare!bekhoda enghadr tu iran chizhaye khub va tafrih haye mosbat hast ke vaght baraye hers khordan nist, man ham daram zudtar barmigardam, aslan ham narahat nistam ke dige nemitunam ba dustam beram varzesh! khob miam irann miram varzesh !lol
valy in pesar ame jan ozr khahihaye khubi mikone ha!
khosh bashi va SHAD!!

سلام عزیزم.ممنون که اومدی.
نمیدونم چی بگم.البته همه میگن تو تو مسافرت چند روزه ای که رفتی انقدر بهت خوش گذشته.میدونم منم زیاده روی کردم.اما باید قبول داشت تو ایران هیچ تفریحی نداشته باشیم.تو همین مشهد بگو میشه کجا رفت؟
وقتی انقدر امنیت نداریم که با دوستام برم بیرون.تقصیر خانواده هم نیست.تقصیر لز جامعه است.
دوستت دارم عزیزم.حرفات خیلی آروم کرد.نمیدونم چرا نقدر خل شدم

علی تنهاست پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:57 ق.ظ

سلام

خانم خواهری...به هیچ وجه به من بر نخورده...داریم با هم بحث و گفتگو می کنیم ممکنه از خیلی جهات با هم مخالف باشیم ولی این دلیل نمی شه که به کسی بر بخوره.
حتی اینی که به من گفتین بچه ام بازم بهم بر نخورد.تازه باعث می شه به این موضوع فکر کنم شاید واقعا بچه ام !؟

ولی من آخر نفهمیدم...به نظر شما هر نوع رابطه ای بین پسر و دختر حرامه؟ چه تلفنی باشه چه اینترنتی و... ؟؟؟ خوشحال می شم بگین به نظر شما چه نوع رابطه ای رو می پسندین؟ منظورتون اینه فقط ایجاد رابطه باید هدفش آشنایی بیشتر برای ازدواج باشه؟

سلام.
خب بابا منم آدمم.
فقط یه سوال.اگه رابطه ی ما با هدف آشنایی واسه ازدواج باشه حروم نیست؟از بابت ....خیالت راحت باشه.انقدری بهش رو نمیدم که بخواد حرفی بزنه.فقط آشنا بشیم چی؟از خانواده هامون بگیم و عقایدمون و....

علی تنهاست پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:05 ق.ظ

محیا خانم سلام
خیر مقدم میگم

به جمع مبارزین خونین خوش آمدین.هرچی مبارز بیشتر بهتر

این رو راست میگم...بیشتر دوست دارم مورد انتقاد قرار بگیرم تا تمجید.

میشه شما هم من رو انتقاد کنین؟ لطفا

خدا نگهدار دوستان

علی دیوونه.
من تنها کاری که میتونم دعایه.
من کلا تو رو مورد انتقاد قرار دارم.اما نمیخواد بهش فکر کنی چون از پایه خل و چلی.
اینم یه جور انتقاده دیگه.
میگم علی جان یه اسمی واسه این جمع انتخاب کن.

علی تنهاست پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:57 ب.ظ

یلدا جون سلام

اون سوال رو از خواهری پرسیدم نه از خواهر گلم یلدا

خل و چل ؟! لطف ذاری واقعا

خیلی نامردی واقعا.
من کلا رفتم.کامنتاتم نمیخونم

علی تنهاست پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:27 ب.ظ

یلدا جونم خواهر گلم

بابا همه این جنگ و دعوا ها به خاطر تویه...

فقط به خاطر تو

حالا اگه دوست نداری جواب پست هام رو نده. ولی من تا آخرش باهاتم.

بابا خب من تا میام حرف میزنم شما میگین ساکت شو.سرخورده شدم خب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد